🎥 الهی نباشم ببینم سرت روی نیزه است
🎙 بانوای: حاج
#میثم_مطیعی
🏴
#وفات_حضرت_زینب (س)
نگاه کبودم، همهش سوی نیزهست
الهی نباشم ببینم سرت روی نیزهست
دلم گرمه سایهت مونده هنوز رو سر من
دلم تنگه اما میخونه چشمتر من
یا هِلالاً لَمّا استَتَمَّ کَمالا *
غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا (۱)
«ای ماه شام تارم حسین»
کجا فکر میکردم که از تو جدا شم
کجا فکر میکردم تو بری و من زنده باشم
کجایی که زینب با قد خم میره بی تو
ببین روزی صدبار از غصه میمیره بی تو
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فُؤادی
کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا (۲)
«ای ماه شام تارم حسین»
ببین که سکوتت دلش رو شکسته
با صد آرزو روبروی سر تو نشسته
دل دختر تو این روزا از دنیا سیره
بخون آیه آیه تا قلبش آروم بگیره
يا أخی فاطِمَ الصَّغيرَةَ کَلِّمها
فَقَد کادَ قَلبُها أن يَذوبا (۳)
«ای ماه شام تارم حسین»
شاعر و نغمه پرداز: محمدرضا رضایی✍
اشعار منسوب به حضرت زینب (علیهاالسلام) هنگام دیدن سر برادر - منبع: بحار الأنوار، ج45، ص115
1. ای ماهی که مانند ماه بدر کامل شد اما ناگهان خسوف او را ربود و غروب کرد.
2. پاره ی دلم گمان نمی کردم سرنوشت ما این باشد، ولی مقدر و مکتوب چنین بود.
3. ای برادر، با دختر کوچکت فاطمه سخن بگو، نزدیک است دلش از غصه و ناراحتی و فراق تو آب شود.