🔷 ۶۵. من بچه اولم رو که باردار بودم، همسرم سرباز بود و دو شیفت کار میکرد اما شرایط مالی خوبی نداشتیم. برای پول داروها و سونو هربار به زحمت میوفتادیم ولی بالاخره خدا میرسوند و پرداخت میکردیم.‌ برای زایمانم مجبور شدیم طلا بفروشیم و .... تا اینکه دخترم بدنیا اومد، همزمان بمون ماشین قرعه کشی افتاد و تونستیم ماشین قدیمی‌مونو نو کنیم.😃 ولی همسرم تصمیم گرفت شغلشو رها کنه و بره سراغ یه کار جدید و از صفر شروع کنه. مدتها بود راجع بهش حرف میزد ولی عملیش نمیکرد. همین موجب شد که تقریبا پنج ماهی بیکار باشه و خوب سخت بود. تا اینکه علی رغم سابقه‌ ی کمش شرکتای خوبی پشت سر هم جذبش کردن و حقوقش بالاتر رفت. تا اینکه با خبر ابتدای بارداری دومم حقوق همسرم ناگهانی دوبرابر شد و ما تونستیم یه میزانی از قرض هامونو بدیم.🤲🏻 من به سختیِ مالی بعد تولد فرزندمون، نگاهم اینه که با اومدنش مسیر روزی ما رو تغییر داد. قطعا همسرم تو کار قبلیش به این میزان پیشرفت نداشت. به برکت وجود این فرزند خدا کمک کرد تو مسیر جدیدی که درآمدش خیلی بهتره پا بذاره، تلاش کنه و توی کوتاه مدت نتیجشو ببینه.