❇️ اولین باری که همسرم میخواستند پسر اولم را ببرند آرایشگاه، من گفتم اگر روی صندلی نشینه چی؟ اگر نگذاره پیش بند ببندید چی؟( آخه برای غذا خوردن هم نمیذاشت پیش بند ببندم براش)، اگر نتونید کنترلش کنید! شیر بخواد چی؟ پس منم میام.😳
❇️ برای اولین بار در عمرم رفتم آرایشگاه مردانه🤭. روی صندلی آرایشگاه ننشست، پیش بند نبست، تا حد خفگی هم جیغ زد😫 و گریه 😭 کرد. توی بغل پدرش نشسته بود من هم دستهاش را گرفته بودم تا موهاش را کوتاه کنند.
❇️ برای دفعه بعد رفتیم سراغ جایزه، آقای آرایشگر یک هدیه خیلی خوب🎁 بهش داد باز هم فایده نداشت☹️😢.
❇️ بعد رفتیم سراغ کار فرهنگی، کتاب رفتن به آرایشگاه 📘را خریدم، روزی چندبار میخوندم، و پسرم هم با ذوق میپرسید من را کی میبرید آرایشگاه؟ 😊😊ولی در عمل باز هم نتیجه نمیگرفتیم.🤨😔
❇️ یادم هست یکبار از شدت جیغ و گریه ی پسرم، مغازه دارهای اطراف آرایشگاه همه جمع شده بودن ببینند چه خبره؟!😳😳 بچه ای که حتی با آزمایش خون 💉 یا سرم زدن مشکلی نداشت، برای کوتاه کردن مو خودشو میکشت😳😳🤔
❇️ آرایشگاهی بردیم که مخصوص کودکان بود با صندلی های ماشینی تازه بدتر هم شد و اصلا حاضر نشد حتی یک لحظه توی اون صندلی ها بشینه و نتونستیم موهاش را هم کوتاه کنیم. جالبه که توی خونه هم نمیذاشت موهاش را کوتاه کنیم و میگفت حتما باید برم آرایشگاه😳😳
ادامه دارد ...
#حمایت_زیادی
🌺 کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak