🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🖌 اون رو بر نداری ها! 🖌
🌷 شهید محمدرضا حقیقی 🌷
🎖 [بر اساس روایت خانواده شهید:] چند وقتی بود که محمدرضا چپ میرفت و راست میآمد، میگفت خودکار سهرنگ میخواهم. هرچه توی اهواز گشتیم چنین چیزی پیدا نکردیم. میگفتم: خودکار سهرنگ دیگه چهجوریه؟ کجا دیدی؟ میگفت: اون پسره داشت. یه بار فشارش میدی آبی مینویسه، یه بار فشار میدی سبز مینویسه، یه بار فشار میدی قرمز مینویسه.
🎖 حالا نمیدانم از تهران یا جای دیگری برای آن بچه خریده بودند. ما که پیدا نمیکردیم. تا اینکه یک روز توی راه برگشت از مدرسه، یک خودکار سهرنگ دیدم که روی زمین افتاده. با ذوق رفتم طرفش، برش داشم و گرفتم بالا.
گفتم: نگاه کن محمدرضا، خودکار سهرنگ. ... با اخم گفت: مال ما نیست که مامان! بذارش همونجا. ... آن بچه به من حلال و حرام یاد میداد. حرفی نزدم و خودکار را انداختم.
🎖 چند قدمی نرفته بودیم که یک نفر صدا زد: حقیقی! حقیقی! نگاه کن! خودکار سهرنگ پیدا کردم! محمدرضا برگشت و پشت سرمان را نگاه کرد. یکی از همکلاسیهایش خودکار را برداشته بود. محمدرضا صدایش را بلند کرد و گفت: علی، اون رو بر نداری ها! مال تو که نیست! الان تو برداری صاحبش بیاد پیداش نمیکنه، ولی اگه برنداری و اون ببینه توی کیفش نیست، میاد میگرده، میبیندش برشمیداره!
نمیدانم واقعاً جز لطف الهی چه چیز دیگری میتواند این بینش عمیق را در وجود یک بچه کمسن و سال بگذارد.
#داستان_تربیتی
https://eitaa.com/joinchat/4076208147Cf5eedbd72d