💠مومن واقعی برای مرگ لحظه‌شماری می‌کن ✅خوشا به حال اولیاءالله که لحظات مرگشون جزو بهترین لحظات زندگی آن‌هاست، یکی از زیباترین لحظات مرگ را علامه طهرانی در کتاب معادشناسی خود آورده است: 🌷حاج‌ مؤمن شیرازی‌ نقل می‌کند 🍃در مسیر مشهد مقدّس از نيشابور كه‌ گذشتيم‌ ديديم‌ يك‌ پیرمردی ساده در كنار جادّه‌ است. آن‌ مرد را به‌ درون‌ ماشين‌ دعوت‌ كرديم‌. قبول‌ نمیكرد، تا بالاخره‌ پس‌ از اصرار زياد حاضر شد سوار شود. 🍃به‌ قدمگاه‌ که رسیدیم من‌ خواستم‌ بروم‌ و با رفقای خود غذا بخورم‌. گفت‌ آنجا مرو! بيا با هم‌ غذا بخوريم‌. با آن‌ مرد در گوشه‌ای رفتيم‌ و مقداری نان و كشمش‌ سبز آورد و خوردیم که بسيار‌ گوارا بود. 🍃در اينحال‌ گفت‌ حالا اگر میخواهی به‌ رفقای خود سری بزنی عيب‌ ندارد. برخاستم‌ و به‌ سراغ‌ آنها رفتم‌ و ديدم‌ در كاسه‌ای آنها خون‌‌ و كثافات‌ است و اينها میخورند و خود اصلاً نمیدانند چه‌ میخورند. 🍃به‌ نزد آن‌ مرد بازگشتم‌. گفت‌ غذای حرام‌ و مشتبه‌ چنين‌ است‌. از غذاهای قهوه‌خانه‌ها مخور؛ غذای بازار كراهت‌ دارد.(ظاهرا آن زمان قهوه‌خانه‌ها رعایت حلال و حرام نمیکردند) 🍃گفت‌ حاج‌ مؤمن‌! وقت‌ مرگ‌ من‌ رسيده‌، من‌ از اين‌ تپّه‌ میروم‌ بالا و آنجا میميرم‌. گفتم‌ ای وای! تو میخواهی بميری؟! گفت‌ آرام‌ باش‌! 🍃سپس‌ رو به‌ مرقد مطهّر امام رضا ع حضرت‌ ايستاد و با گریه زیاد سلام‌‌ كرد و گفت‌: آقاجان تا اينجا به‌ پابوس‌ آمدم‌ ولی سعادت‌ بيش‌ از اين‌ نبود كه‌ به‌ كنار مرقد مطهّرت‌ مشرّف‌ شوم‌. 🍃از تپّه‌ بالا رفت‌ و من‌ حيرت‌ زده‌ نگاه میکردم به‌ بالای تپّه‌ رفتم‌، ديدم‌ به‌ پشت‌ خوابيده‌ و پا رو به‌ قبله‌ دراز كرده‌ و با لبخندی بر لب از دنیا رفته است. 📚معادشناسی علامه طهرانی، ج1 ص 100 تا 105 با تلخیص @madarezirak