هدایت شده از 
💠گزیده ای از کتاب شب است. زن یهودی از خواب برمی خیزد. می خواهد به حیاط برود. همین که می خواهد پا درون حیاط بگذارد، چشمش می افتد به اتاقی که در سمت راست است. نوری عجیب دارد از آن اتاق برمی خیزد. زن تعجب می کند. به سوی اتاق می رود. پا درون آن می گذارد. ناگهان نوری که از خورشید تابنده تر و درخشنده تر است را می بیند که از یک چادرِ سیاه برمی خیزد. وحشت زده می شود. از اتاق خارج می شود. به بالین شوهرش می رود. صدایش می زند: «آهای مرد، بیدار شو. بیدار شو!» مرد چشمانش را نیمه باز می کند: «چه شده زن؟ چه شده؟!» زن می گوید: «یک نور! یک نور عجیب دارد از درون اتاقِ سمت راستی، از یک چادر برمی خیزد!»