وای مادرم پروانه ها جمعند، دور شمع خانه اشکند در پای وداعی عاشقانه ... در نیمه ی شب مادری تشییع می شد آرام بین بغض های کودکانه ... گفتند هم وزن پر کاه است اما کوه مصیبت بود، روی چند شانه ... دل کندن از در کندن آسانتر نشد ، آه مقصود، دیدن بود، تلقین شد بهانه ... راه تماشا را گرفت اشک خجالت شرمندگی هم داشت ،دفن مخفیانه ... تیر خلاصش را کشید از سینه ی درد وقتی کمان برگشت سوی آشیانه او رفت با رخت سپیدش تا بماند این رو سیاهی ها برای تازیانه ... تاریخ تاج گل برایش می فرستد حتی اگر باشد مزارش بی نشانه ... ناصر دودانگه 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠