شعر من امشب مثنوی آباد درد است یاد فلسطین در دلم کاشانه کرده است بر سینه داغی آتشین دارم خدایا داغ فلسطین بر جبین دارم خدایا آنجا که معراج محمد میر عشق است آنجا که خاکش کو به کو تصویر عشق است آنجا که خاکش جلوه ی عرش الهی است امروز میبینم اسیر بی پناهی است می بینم اصغرها عطشناکند آنجا و از دشنه ی دشمن گلو چاکند آنجا آنجا صدای عشق را خاموش کردند از خون بسیط خاک را گلپوش کردند باز این دل سرگشته ام دریای خون شد اندیشه سرگردان صحرای جنون شد در باور اندیشه منزل کرد غربت تنها خدا داند چه با دل کرد غربت می سوزم و لبریز آهم آه ای اشک وا کن به چشم خسته ی من راه ای اشک غزه به جرم بی گناهی سوخت ، آری در شعله ی خشم و تباهی سوخت ، آری تازه شده غوغای صبرا و شتیلا تکرار عاشورای صبرا و شتیلا دود است و آتش ، ترکش خمپاره و تیر در خاک و خون افتاده از ششماهه تا پیر یارب چه می بینم دلم باور ندارد خوابیده در گهواره طفلی سر ندارد ای خاستگاه تین و زیتون ای فلسطین خاک تو شد تاراج صهیون ای فلسطین ای قدس پاکت مسجد الاقصای تهلیل بر صحن و محراب تو رد پای جبریل پیغمبران را موعد دیدار با دوست معراج احمد بوده ای از خاک تا دوست ای شهر عشق و آرمان های مقدس قربانی راه تو جان های مقدس این روزها خاک تو دلگیر و غم افزاست در انتظار گامهای نسل فرداست "الدوره" ها اینک به خاک افتاده در تو گلهای پرپر ، چاک چاک افتاده در تو فریادهاشان شعله خیز جان خصم است حسن ختام آتشین جولان خصم است وقتی مصاف سنگ با تیر و تفنگ است دیگر سکوت عالم اینجا عین ننگ است کمیل کاشانی 🔻مقدمتان را به این کانال 19 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯