آن طایر بهشتی، تنها در آشیانه چون شمع در دل شب، می‌سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه، ذکرش ترانه‌ی دل آهش به اوج افلاک، اشکش به رُخ روانه او با کهولت سن، با قامت خمیده این با قساوت قلب، در دست تازیانه آن زادۀ پیمبر، ارثیّه‌اش ز حیدر این بود کز سرایش، آتش کشد زبانه هر چند خانه‌اش سوخت، از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش، سیلی در آستانه هفتاد سال عمرش، هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد، از فتنۀ زمانه آن عزّت رفیعش، آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نَبْوَد، از قبر او نشانه «میثم!» اگر چه در خاک، مدفون شد آن تن پاک تا روز حشر باشد، این نور جاودانه ✍ 🔻مقدمتان را به این کانال 19 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯