سلام(بخوانیدوارسال کنید):
خاک تیره
دیدم آخر آنچه را باور نبود
شاهدم جزدیدگان ترنبود
درهمان وقتی که افتادی به خاک
قلب من از داغ تو شد چاک چاک
دشتی از دشمن بسویت آمدند
گرد تو چون خاروخس حلقه زدند
گاهی از راه ستم تیرت زدند
گه سنان وگاه شمشیرت زدند
زینب از روی بلندی دیده است
پیکرت درخاک وخون غلطیده بود
چهره ات بر روی خاک تیره بود
سوی خیمه چشم عایت خیره بود
شد بلند از مقتل تو همهمه
گاه من نالیدم وگه فاطمه
این مصیبت را کسی باور نداشت
پیکرت برخاک بود وسر نداشت
با همان دستی که زهرا را زدند
درکنار جسم تومارا زدند
#حاج_سید_هاشم_وفایی
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯