سینه ات از کینۂ زهری کشنده شعله ور از نفس افتادی و کم کم، کمانی شد کمر سامرا آهی کشید و پیکرت را بوسه زد مضطر و صاحب عزا شد «جامعه» از این خبر ساحتِ پیشانی ات را تب احاطه کرده بود چیره میشد بر تنت هر لحظه دردی بیشتر بیهوا دردِ بدی پیچید در پهلوی تو داغِ مادر زنده شد! ای وای از دیوار و در کاش مثل مجتبی(ع)؛ خواهر کنارت داشتی تا که میشد با نگاهش ناله هایت مختصر زهر؛ ذره ذره دید ِ چشم هایت را گرفت بر زمین انداختَت سرگیجه هایِ مستمر حنجرت میسوخت! شد لب های خشکت ناتوان «وا حسینم(ع)» گفتی و افتاد آتش در جگر روضه خوانِ جدّ عطشانت شدی در احتضار پاک کردی اشک را از گوشۂ چشمانِ تر! ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄