سلام بخوانید وارسال کنید:
امید جان
ازشام وکوفه آمد، حسین خواهرتو
افتاده ام به روی، قبر مطهرتو
یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی
بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی
ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند
درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند
تنت به خاک صحرا سرت به روی نی ها(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
باچهره های نیلی، بادرد بی شماره
برگشته اند طفلان، باگوش های پاره
گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم
پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم
بگرفته ام به سینه باخود مدینه (2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم
مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم
ازبس که داغ دیدم دل ازجهان بریدم(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
#حاج_سید_هاشم_وفایی
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
🇮🇷کانون مداحان وشاعران
موسسه خیریه فرهنگی
ومراکزآموزش مداحی اصفهان