مسافری که اجل گشت همسفرش سفر رسیده به پایان در آخر صفرش هنوز آید از آن حجره غریب به گوش صدای ناله آهسته پسر پسرش چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند که پاره جگرش، پاره پاره شد جگرش اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن جواد آمده از ره به دیدن پدرش ز اشک‌ها‌ی جوادالائمه پیدا بود که شسته دست دگر از جهان محتضرش پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش 🔸شاعر: ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄