🏴 اشعار _______________ بر امیر غریب این لشگر سخت شد کار، بی علی اکبر قامتش را غمش مورب کرد روزگار حسین را شب کرد بر روی خاکِ بادیه، خسته اشک می ریخت زار و پیوسته غیرت خواهرش به جوش آمد زینب از خیمه با خروش آمد گفت: باید که روبراه شوی من نمردم که بی پناه شوی صبر کن تا کفن به تن بکنم رزم و پیکار چون حسن بکنم اشک تو قاتلم شده، بس کن عقده ای بر دلم شده بس کن نذر عشق است، نذر خواهر تو پسرانم فدای اکبر تو از دلیریِ این دو رزمنده دشمنت می شود سرافکنده روی اشکت عجیب حساسند این دو شاگردهای عباسند اشک از دیده، شاه افشاند و اذن میدان نداد بر آن دو قسمش داد زینب کبری به علی و به عصمت زهرا گریه می کرد گریه با اصرار تا که بُرد از دل حسین قرار عاقبت از حسین اجازه گرفت رفت در خیمه، جان تازه گرفت تا نبیند حسین را محزون دیگر از خیمه اش نشد بیرون دل ز عون و محمدش کنده که نباشد حسین شرمنده ناگهان هر دو نعره سر دادند اهل کوفه به لرزه افتادند بچه های عقیله آمده اند شیرهای قبیله آمده اند لشگرِ در فرار، بسیارند نوه های علی چه کرارند رزم کردند و حیدری کردند کربلا را چه محشری کردند کار دشمن مصیبت و غم بود ضربه هاشان مکمل هم بود زیر خورشید، غرق تب گشتند خسته از جنگ و تشنه لب گشتند دوره کردند این دو را آخر ریخت بر خاک، باده ی کوثر خورد ناگه، در اوج غربتشان سنگ از هر طرف به صورتشان بعد باران سنگ و نیزه و تیر زخم شان می زدند با شمشیر نیزه خوردند و یاد مسمارند بس که غیرت به فاطمه دارند عشق را بر جهان، نشان دادند پای دایی حسین، جان دادند خوب شد هر دو روسپید شدند خوب شد هر دوتا شهید شدند غرقِ در خون، غروب عاشورا... خوب شد پر زدند سوی خدا چشم هاشان ندید آن شب را بین زنجیر، دست زینب را   🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*