در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد می دید در آتش تمام خانه اش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد! شاعر: *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*