متن شعر سبزه شبیه بخت تهمینه سرخه مثه خون رگ رستم به پاکیه برف دماونده این خاک این آبادی این پرچم هر سروی رو این خاک میافته صدتا سیاوش جاش پا میشه سینه به سینه قصه ماها نقل شبای بچه ها میشه رنگ گلای فرشای تبریز عطر گلاب قمصر کاشان رنگ و لعاب و نقش این خاکه خون امیر و زخم باقرخان باز/قدم قدم/نفس نفس/کنار هم/می‌مونیم هرکی واسه این خاک جون کنده هرکی واسه این بیشه خون داده جاش رو چشای اهل آبادیس تاریخمون اینو نشون داده این روزها محکمتر از قبلیم این نخل چل سالش شده حالا چیز نمونده تا سر قله چیزی نمونده تا لب دریا بندای پوتینت رو محکم کن برنوتو بردار از سر دیوار جنگل به جنگل زوزه ی گرگه فانوس راه برفیو بردار دل خوش نکن به نرمی مرداب نیلوفرای زرد بی ریشه پلک دلم بد میزنه انگار که چندتا خرمشهر در پیشه ... باز/قدم قدم/نفس نفس/کنار هم/می‌مونیم