شرح گلستان سعدی ۲۰.mp3
35.76M
سعدی شیرازی جلسه 0️⃣2️⃣ 📚 نخلبندی دانم ولی نه در بستان، شاهدی فروشم ولی نه در کنعان. لقمان را گفتند: حکمت از که آموختی؟ گفت از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند. قَدّم الخروجَ قبلَ الولوجُ. مردیت بیازمای وانگه زن کن. گرچه شاطر بود خروس به جنگ چه زند پیش باز رویین چنگ؟ گربه شیر است در گرفتن موش لیک موش است در مصاف پلنگ اما به اعتماد سعت اخلاق بزرگان که چشم از عوایب زیردستان بپوشند و در افشای جرائم کهتران نکوشند کلمه ای چند به طریق اختصار از نوادر و امثال و شعر و حکایات و سیر ملوک ماضی، رحمهم الله، در این کتاب درج کردیم و برخی از عمر گرانمایه بر او خرج. موجب تصنیف کتاب این بود و بالله التوفیق. بماند سالها این نظم و ترتیب ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی غرض نقشی است کز ما باز ماند که گیتی را نمی بینم بقایی مگر صاحبدلی روزی به رحمت کند در کار درویشان دعایی امعان نظر در ترتیب کتاب و تهذیب ابواب، ایجاز سخن را مصلحت دید تا مر این روضه غَنّا و حدیقه غلبا را چون بهشت هشت باب اتفاق افتاد. از آن مختصر آمد تا به ملال نینجامد. باب اوّل: در سیرت پادشاهان باب دوم: در اخلاق درویشان باب سوم: در فضیلت قناعت باب چهارم: در فواید خاموشی باب پنجم: در عشق و جوانی باب ششم: در ضعف و پیری باب هفتم: در تأثیر تربیت باب هشتم: در آداب صحبت دراین مدت که ما را وقت خوش بود ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود مراد ما نصیحت بود و گفتیم حوالت با خدا کردیم و رفتیم ح.ش.مهرآیین ۴ بهمن ۱۳۹۹ 📖 @madresehekmat