عرفان‌های نوظهور، خدای ذهنی را می‌خواهند، نه خدای واقعی انسان امروز به اعتبار تحولات و قطع شدن رابطه انسان با آسمان، یک‌جورهایی رابطه معنوی‌اش با خدا قطع شده، همان‌طور که نیچه گفت خدا مُرد و منظورش این بود که کارکرد خدا از بین رفته است و منکر حضور خدا بود و نه وجود خدا ؛ این ویژگی همه مذاهب ، ادیان جدید و است که دنبال چیزی بودن است ‌تا امید و نشاط ببخشد. ویژگی دیگر این جریان‌ها و عرفان‌ها این است که تجربه‌محور است. عرفان ما پشتوانه فلسفی و نظری دارد ولی آنها از این موضوع فراری‌اند و حتی بسیار متحورانه درباره فلسفه صحبت می‌کنند. اشو، تحصیلات فلسفی دارد اما می‌گوید فیلسوفان، سگان تاریخ‌اند! این تجربه ‌محوری بر پایه تجربیات شخصی است در‌حالی‌که عرفان اسلامی، روش شهود را انتخاب می‌کند. خیلی از ما تجربیات معنوی و شخصی زیادی داریم مثل اولین‌باری که چشم‌مان به کعبه افتاد یا امثال آن. گاهی ممکن است در نگاه به طبیعت، حس حیرت و معنویت به ما دست بدهد؛ این حس در عرفان‌های نوظهور به‌صورت روشمند،‌ محور فعالیت‌های‌شان می‌شود. این تجربیات را هم در قالب مکتب و ارائه می‌کنند. اینها یک‌سری آموزه‌های مشترک دارند که کلیدی‌ترین و پرتکرارترین اصولی مذهبی‌شان مسأله عشق است. اشو در جایی می‌گوید:‌ مریدی نزد من آمد و گفت خدا کجاست؟‌ گفتم: نگرد که خدا نیست؛ خدا همین‌جاست؛ خدا خودت هستی؛ خدا خودم هستم… این پریشان‌گویی نتیجه آن انکار مبانی است. آیا واقعا حضور خدا را از وجود خدا می‌شود منفک کرد؟ 👈ادامه مطلب را در وب‌سایت مفاز بخوانید 🆔@mafaz_news