#مصائب_شام
◾️
حرامیانی که بر مصائب گودالِ قتلگاه، بر یکدگر فخر میفروختند...
در نقلی آمده است:
وقتی اسرای آل الله را وارد شهر شام نمودند، قَتله کربلا در پیش چشم شامیان، شروع کردند به فخرفروشی به هم، در کشتن اباعبدالله علیهالسلام...
سنانٌ یقولُ : أنا ضَرَبتُهُ و فَلَقتُ هامَتَهُ.
▪️پس سنان ملعون میگفت: منم که فرق او را شکافتم.
والشمرُ لَعَنَه اللهُ یقولُ: أنا جَزَیتُ رأسَه عن جَسَدِه.
▪️و شمر لعین میگفت: منم که سر او را از بدنش جدا کردم.
و شَبَثٌ یقولُ : أنا وَطَأتُهُ بِفَرَسی.
▪️شبث میگفت: من با اسبم او براو تاختم.
و أشعَثُ بنُ قَیسٍ یقولُ : أنا أخَذتُ قَمیصَهُ.
▪️اشعث بن قیس میگفت: من پیراهن او را به غنیمت بردم.
و الأسوَدُ بنُ الکِندی یقولُ : أنا أخَذتُ تِکَّتَهُ .
▪️أسود بن کِندی میگفت: من کمربند او را به غنیمت بردم.
ورَجُلٌ یقولُ : أنا أخذتُ سَیفَه.
▪️و حرامزاده دیگری میگفت: من شمشیر او را گرفتم.
و جاءَ خولیٌّ وعلی قَناتِهِ رأسُ الحسینِ علیهالسلام وهو یقولُ:
▪️خولی آمد درحالی که بر سر نیزهاش سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام قرار داشت میگفت:
أنا صاحبُ السیفِ الصَّیقلِ ، أنا صاحبُ الرُّمحِ الطَّویلِ ، أنا صاحبُ المَجدِ الأثیلِ ، أنا صاحبُ الدینِ الأصیلِ ، أنا قَتَلتُ أعدائَنا أجمعینَ و أتَیتُ بِرُؤوسِهِم إلی أمیرنا إبنِ زیادٍ و یَزیدَ.
▪️منم که صاحب شمشیر صیقلی هستم؛ منم که نیزهای بلند دارم؛ منم که دینی اصیل دارم؛ من دشمنان خودمان را کشتم و سرهایشان را به نزد امیرمان ابن زیاد و یزید بردهام.
📚 بحرالمصائب ج۸ص۵۷
✍
یکی گوید که من سر را بریدم
یکی گوید لباسش را دریدم
یکی با بیحیایی گفت من با
سُم اسبم به جسم او طنیدم ...
@Maghaatel