#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸
اسب، علی اکبر علیهالسلام را به بین لشکر دشمن برد و آنها هم دور تا دور علی اکبر علیهالسلام را گرفتند و بدن نازنینش را قطعه قطعه کردند...
در نقلها آمده است:
🥀 عمر سعد لعین، جنگجویان قدرتمند زیادی را به قتال حضرت علی اکبر علیهالسلام فرستاد. اما آن حضرت، یکی بعد از دیگری آنان را به درک واصل میکرد. تا اینکه
مُرّة بن قنفذ عبدی فریاد برآورد:
📋
عَلَيَّ آثامُ الْعَرَبِ اِنْ لَم اُثْكِلْ أباهُ بِه فَطَعَنَهُ بِالرُّمحِ في ظَهرِهِ و ضَرَبَهُ بِالسَّيفِ عَلیٰ رَأسِهِ فَفَلَقَ هامَتَهُ
▪️گناه تمام عرب بر گردن من باشد، اگر داغ این جوان را بر دل پدرش نگذارم. پس آمد و با نیزهاش ضربه ای به پشت علی اکبر علیهالسلام زد و بعد با شمشیر ضربهای بر فرق سر علی اکبر زد که با ضربه شمشیرش، فرق علی اکبر علیهالسلام شکافت.
📋 وَاعْتَنَقَ فَرَسَهُ فَاحْتَمَلَهُ اِلیٰ عَسكَرِ الْاَعداءِ و أحاطوا به حَتّیٰ قَطَّعوهُ بِسُيوفِهِم اِرباً اِرباً
▪️توان علی اکبر از کف رفت و دستانش بر گردن اسبش انداخت. (گویا خون، دیده اسب را پوشانده بود و به همین خاطر) اسبش او را به میانه لشکر دشمن بُرد. پس جمع زیادی از لشکر دشمن، دور تا دور او را احاطه کرده و با شمشیر هایشان بدن نازنینش را قطعه قطعه کردند..
🥀 حمید بن مسلم گوید: همینکه آن جوان به زمین افتاد و روح از بدنش داشت جدا میشد، صدایش را بلند کرد و گفت:
📋
یا اَبَتَاهُ! هٰذا جَدّی رَسولُ الله(قد سَقانی بِکأسِهِ الْاَوفی شَرْبَةً لا أظْمَاُ بَعدَها) و هٰذا اَبی عَلیٌ اَمیرُالْمؤمنینَ و هٰذِهِ جَدَّتِی فاطمةُ الزَّهرا و هٰذِهِ جَدَّتی خَديجَةُ الْکُبریٰ و هُم یَقولونَ لَکَ:اَلْعَجَل! اَلْعَجَل! و هُم مُشتاقونَ اِلَیْکَ.
▪️ای پدرجان! این جدم رسول خداست (که با جام پُر مرا آب میدهد که دیگر تشنه نمیشوم بعد از آن) این پدرم امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است؛ این جده ام فاطمه زهرا و خدیجه کبری سلاماللّهعلیهما هستند که به شما میگویند:بشتاب! بشتاب! و آنان مشتاق شمایند.
برگرفته از:
📚مخزن البکاء، ص۵٨١
📚مهیج الاحزان، ص۴۴٩
📚مقتل ابومخنف (با کمی اختلاف) ص٨۵
📚لهوف (با کمی اختلاف) ص١١٣
📚بحارالانوار ج۴۵ص۴۴
و....
✍ در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را، دخترانم را، صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
@maghaatel