سیاه سیاه
یک لیست درست کردهام از کتابهایی که باید بخوانم، نیازی به توضیح نیست که همهشان فانتزی هستند. کتابهایی که از دو سال پیش به این لیست بلند بالا اضافه کردهام، من را به این برداشت مهم رساندهاند: عصر پیروزی آدم خوب ها تمام شده، حالا نوبت آدم بدهاست. ایزدان خوب رفتهاند، شوالیههای سفید مردهاند، و قهرمان ها پوشالیاند.
این نکته ها در تک تک کتابهای جدیدالچاپ موج میزند. ساحران باروت(سه جلدی)، شش کلاغ(دو جلدی)، ماجراهای لاک لامورا(سه جلدی و بیشتر)، نخستین قانون(سه جلد اصلی)، خون خورده، مهزاد( شش جلدی)، تلماسه(سه جلد به بالا) و... . عنصر مشترک همهی این کتابها، دنیایی سیاه، قهرمان هایی تباه و فاسد، و ضد قهرمان هایی متعفن و درب و داغان است. خبری از خوبی نیست، آدم خوب ها به هیچ هم حساب نمیشوند، و صد البته سرنوشت خوبی در انتظار هیچ کس نیست. میدانم ذائقهی امروزم با پنج سال پیش فرق کرده، تغییرش دادهاند. حالا حالم از این همه تاریکی به هم نمیخورد.
یک نگاه به دنیا میاندازم و میبینم دنیا هم انگار همانقدر تاریک است. بیخ گوشمان یک گروه تروریستی آمدهاند روی کار و مدعیان آزادی کراواتی، دارند بال بال میزنند تا با این پیشانی پینه بسته های ریشو دست بدهند و بهشان تبریک بگویند. یک روز داد میزدند میخواهند بروند با طالبان بجنگند، حالا از خوشحالی نمیدانند چطور بپرند بغل طالبان.
قهرمان های پوشالی، رسانه های دروغگو، و حزب های تهوعآور. حالا جمعشان جمع است. دنیای امروز عین رمان هایی که گفتم تاریک و سیاه شده. میگویند نور، دور است. باید امیدوار باشم؟ صدف سیاه است، مروارید درونش نه. دنیا هم همینطور.
اینجا قبلا تاریک بود، الان روشنه☺️
@mah_negar
https://eitaa.com/mah_negar