دل به دریا بزنید
خاطرم هست در اولین جلسه آموزشی "شنا" مربی دست همه ما را گرفت و در عمق چهارمتری پرتاب کرد!
ما هاج و واج مانده بودیم!
شنا بلد نبودیم و دست و پا می زدیم!
گاهی فریاد می زدیم؛ کمک کمک!
مربی ما در آن طرف استخر آرام ایستاده بود و می گفت؛ نترس، بیا.
خیلی سخت گذشت.
از آن زمان، حدود بیست سال می گذرد و من امروز آن مربی را تحسین میکنم.
مربی من هستم.
مربی من و تو هستیم.
مربی ما هستیم.
مربی زمانی می تواند متربیان خود را رشد دهد که؛ عنصر «ترس» را از نهاد متربی در همان جلسه اول عقیم سازد و جان را به پرواز درآورد.
ترس همان اژدهای هفت سری است که شهامت و شجاعت و دلاوری ها را در نطفه خفه می کند.
ترس دست را از حرکت می اندازد.
پا را از ایستادن؛ زبان را از گفتن و روح را از عرش صعود کردن باز می دارد.
مربی باشیم.
#سید_جواد_محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad