سفینه سفینه ما چند صباحی در ساحل سکوت، لنگر انداخت. هر روز بر روی عرشه کلمات و جملات ایستادم و راه رفتم و یک فنجان قهوه خوردم تا شاید این کشتی به گل نشسته؛ تعمیر شود و سوی دریای محبت شما خوانندگان عزیز به حرکت درآید. ناخدا دستور داده که بادبانها را بکشند و مسافران سوار بر کشتی گردند. سفینه کوچک من نیز به آب انداخته شد تا بعد از این وقفه طولانی با چند خط و چند نیم خط، دل و قلب و جان شما عزیزان کانال را جلا ببخشد. از صبوری همه شما عزیزانم، تشکر می کنم. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad