یک مرد یکی سبیل کلفت می کند و روز و شب آن را می تاباند و جار می زند که من یک مرد هستم! آن یکی دمبل و هالتر می زند تا بازو و هیکل بسازد، همچون رونی کولمن که من یک مرد هستم! آن جوانک مغرر؛ یک سیگار به لب می زند و دودی راه می اندازد تا همه بدانند که مرد شده است! آن شوهر ذوزنقه که هنوز امضای قواله ازداج او خشک نشده؛ با داد و بیداد در خانه؛ می گوید، من یک مرد هستم! آن برادر قلچماق، دست برادر خود را می شکند و پدر را به کنج زندان می برد و می گوید من یک مرد هستم! بهجت یک مرد بود. یک مرد تمام عیار. یک مرد واقعی. محمد تقی بهجت فومنی در مقابل شیطان یک مرد بود و ایستاد و مبارزه کرد. هر روز خودش را در آیینه می دید و موهای خود را شانه می کرد. لباس خود را اتو می زد و مرتب می پوشید. با مردم و شاگردان سخن می گفت وحرف می زد و می خندید. پول زیر دست و بال محمد تقی رفت و آمد می کرد. حرف ها را می شنید. قصه ها را می دید. بازی دعوای همسایه و زن و شوهر را جورچین زندگی می ساخت. بهجت یک مرد بود. یک مرد تمام عیار. یک مرد واقعی. محمد تقی بهجت فومنی: «آمده‌ایم با زندگی‌کردن قیمت پیدا کنیم نه با هر قیمتی زندگی کنیم» «27 اردیبهشت سالروز رحلت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت فومنی» سید جواد محمد زاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad