شیخ رسانه یک عدد تخته سیاه، چند عدد گچ و یک دنیا عشق و معرفت، همه لوازم یک معلم قرآن بود. چند روایت؛ روایت اول« تکنولوژی» استفاده از مدرن ترین تکنولوژی در تبلیغ از هنرهای معلم قرآن شیخ محسن قرائتی بود. یعنی تخته سیاه ولی نو به نو شدن تخته سیاه به سفید و شیشه ای و لمسی و کنترلی؛ قاعده ایشان را بهم نریخت و گرفتار تکرار تکنولوژی نگشت. روایت دوم« دردمندانه» درد را شناخت و دردمند شد و همه سخن های خود را از کوره درد می گذراند. لذا در جان مخاطب می نشست. روایت سوم« شهید بهشتی» در خاطرات خود می گوید که روزی شهید بهشتی به منزل ما آمد و گفت :دست از معلمی قرآن برندارید. گوهرشناسی شهید بهشتی در ایجاد انگیزه بی نهایت برای یک فرد ستودنی بود. روایت چهارم« ساده و صمیمی» اصلی که در کلام و سخن و نوشتار یافت نمی شود. ساده و صمیمی بودن است. شیخ رسانه در اوج سادگی و نهایت صمیمیت پای تخته می رود و جان می بخشد. روایت پنجم« بسته بندی» کالایی در بازار بورس می شود که از مواد مرغوب استفاده شود و در یک بسته بندی شیک و مجلسی به بازار عرضه شود. همه محتوی قرآنی ایشان با یک چینش درست و منطقی به بسته بندی ذهنی مخاطبان می انجامید که همه را مشتاق می کرد. روایت ششم « استمرار» چهل و چهار سال یک برنامه را بصورت هفتگی ادامه داد و دست برنداشت. روایت هفتم«رسانه» رسانه را شناخت و هنرمندانه تبلیغ دین کرد. روایت هشتم« سبک قرائتی» صاحب یک سبک در بیان و تبلیغ شد و تقلید نکرد. سید جواد محمدزاه https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad