📚« فروشگاه » 🔸بقالی های قدیم کم مشتری و زیان ده بوده اند و صاحب مغازه در نهایت یا تراز مالی نداشت و یا ورشکسته می شد. مهارت، فن بیان، دانستن شیوه خرید و فروش و هزاران فوت و فن را می دانستند، ولی جنس مغازه آنان جور نبود و تک محصولی فروشی نداشتند. نویسنده برای به صدا در آوردن جرینگ جرینگ سکه های رشد و موفقیت خود؛ ناچار است که بقالی نوشتار را به یک فروشگاه زنجیره ای چند منظوره تبدیل کند تا انبوه نگاه مخاطبان را جلب کلمات و صفحه های سیاه و سفید قلم نماید. 🔸فرایند دکه به بقالی؛ بقالی به مغازه؛ مغازه به فروشگاه، فروشگاه به سوپر مارکت، سوپر مارکت به هایپر مارکت، هایپر مارکت به فروشگاه های زنجیره ای، فروشگاه های زنجیره ای به فروشگاه های بین المللی چند منظوره؛ همان فرایند نویسندگی است. ♺نویسنده اگر روزی هزار بار یادداشت بنویسید در باب عرش و ملکوت؛ همان دکه روزنامه فروشی را می ماند که چند مشتری بیش ندارد! ♺نویسنده اگر شبانه روز در خط الهی نامه قلم بچرخاند؛ همان مغازه ای را می ماند که گه گاهی صدای پای مشتری سکوت را می شکند! ♺نویسندگی در یک خط، یک ریل، یک مسیر، یک روش، یک نگاه، یک حالت، همان اتوبوس خط تهران_مشهد را می ماند که سالها این مسیر را می پیماید. ♺نویسنده اگر دکان ذهن و افکار خود را به یک فروشگاه جهانی هزار منظوره مبدل نسازد؛ نویسنده نیست! یک رباط قلم به دست است. 🔹نویسنده ویترین فروشگاه کلمات و جملات خود را از هر نوع نوشتار پر کند.از هر موضوعی بنویسد.از هر دری بگوید.از هر تحلیلی قلم فرسایی کند. روزی یادداشت را براریکه کاغذ میخکوب کند. روزی شعری را بر برج افکار بنشاند. روزی دو کلمه حرف حساب بنویسد. روزی الهی نامه بنگارد. روزی رنج نامه مشق کند. روزی دستور العمل زندگی بدهد. روزی سیاست را پای چوبه قلم تیرباران کند. 🔹 دارایی یک نویسنده چیبس و پفک، تخم مرغ و آدامس خرسی نیست! دارایی یک نویسنده این است که برای هر نوع از مخاطب با هر سن و جنسیت، قیافه و هیکل، چاق و لاغر، شاغل و دست فروش ، مرد و زن، بچه و مادر، استاد و چوپان نوشته ای داشته باشد. ✍سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad