گويند: زمانى حاكمى سنى مذهب به ولايت قم منصوب شد. روزى بزرگان شهر را احضار كرد و خطاب به آنان گفت: شنيده‌ام شما خلفاء ثلاثه را دشمن مى داريد، و نام ايشان را بر اولاد خود نمى گذاريد. بخدا سوگند، اگر كسى را نزد من نياوريد كه نامش يكى از آنان باشد شما را عقوبت مى كنم. مردم قم سه روز مهلت خواستند، وسعى وافر بريافتن چنين شخصى نمودند. لكن كسى را نيافتند. ناچار مردى غريب و قبيح و مبتلا به همه امراض را نزد حاكم آوردند. حاكم چون او را بديد، دشنام داد، و با ناراحتى گفت: پس از چند روز چنين شخص زشت و بيمار و معيوبى را آورده ايد!؟ زيركى گفت: اى امير، هر چه مى خواهى بكن. ولى بدان كه در آب و هواى قم، ابوبكر نامى بهتر از اين پرورش نمى يابد. اين حكايت در باره شيعيان سبزوار نيز مشهور است 😄 آموزشگاه مهارت آفرین @maharatafarin