استاد مهدوی‌ ارفع
#-قسمت پنجم : 🎆 امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: اولین گام ، #معرفت است وکمال ای
#-قسمت ششم : 🎆 امیرالمومنین ع میفرمایند: اولین گام ، معرفت است وکمال این معرفت ، نفی صفات از خداوند است یعنی صفتی از صفات مخلوقین را ندارد، الله جمیل این جمیل با جمیل که برای مخلوق بکارمی رودفرق دارد،اصلاهیچ نسبتی ندارد۰واین زمانی تحقق می یابد که این سیررابادستگیری امیرالمومنین درست برویم وبچشیم۰ 🎆آن معرفت زمانی به کمال می رسدکه قلب تصدیق کندوقتی می گوییم خدا هست هنوزمیگوییم غیرخداهم هست اماکمال تصدیق که توحیداست - یعنی غیرخدا نیست که کسی دیگری هم باشد، هیچ نیست جزاووحده لااله الا هو 🎆کسانی که وحدت وجودرا نفهمیدن و به حکمای ما تهمت شرک می زنند هنوز درمرحله تصدیق ماندند و کامل نشدند 🎆آن کس که کامل شودمی بیند در عالم موثری به جزخداوجودنداردهمه مظهر هستیم هیچ نیستیم مثل یک صحنه عروسک گردان،شما عروسک می بینید ولی در تاریکی کس دیگری می گرداند نه اینکه جبر باشد خداوند اراده داده این عروسک دستش را تکان بدهد 🎆آخرتوحید ، توحید افعالی است غیر خدا در عمل موثری وجود ندارد پس برای چه برای غیر خدا کارکنم؟ 🎆کمال اخلاص اوج اخلاص این میشود که همه تفکروهمه فهم مانسبت به خدا خالص شود مادرفرهنگ عبودیت معرفت داریم ،‌تصدیق آن خدایی که شناختیم داریم،توحید آن خدایی که تصدیق کردیم داریم،اخلاص در همه ابعاد زندگی برای آن کس که دوستش داریم ونفی صفات از آن خدایی که معرفت ما را پالایش می کند. بعد می رویم مرحله دوم دوباره معرفت دوباره تصدیق دوباره توحید که این مرحله از قبل بالاتر است معرفت،تصدیق، توحید،اخلاص ونفی صفات بالاتر از مرحله ی قبل است همین طور مرحله سوم تمام نمی شود حتی اولیا خدا در قیامت همه مشغول رشد هستند حتی پیامبر هم در عالی ترین بلکه اعلی مرتبه توحید فرمودند: -ماعرفناک حق معرفتک- آن معرفتی که شان تو است راکه مانشناختیم وفرمودند: -ماعبدناک حق عبادتک- بندگی ما آن بندگی که شایسته توباشد راما نکردیم -ماآنچه توانستیم انجام دادیم نه آنچه شایسته توهست- حتی پیغمبرکه باشی، واین اوج بندگی است ،نگوییم پیامبرهم گفتند:-ماعرفناک حق معرفتک ،ماعبدنا ک حق عبادتک-پیامبر که نتوانستند ماچطورمی توانیم بشناسیم پیامبر که میفرمایند: خدا را آن طور که شان او هست نمیشودعبادت کرد پس ما چگونه می توانیم، این اشتباه است فرموده پیامبر ص اوج معرفت و عبودیت است اگر بگوییم من خدارا آن طور که هست شناختم این اوج سقوط یک انسان است. اوج بندگی در عمل این نیست که بگوییم هر چه عبادت شایسته خدا بود را انجام دادم۰ آن که هر روز عمرش را روزه بگیردجز روز های حرام و تمام شبانه روز مشغول ذکر باشد به برکت این بندگی به مقامی می رسد که می فهمد نه بندگی اش و نه معرفتش در حق خدا ارزشی نداشته است اوج بندگی که در دعا های ماه رمضان در روایات توحیدی و در همین نهج البلاغه می بینید این طور واژه هاست - که تا حقیقت آنها را درک نکنیم اذیت می شویم - این فهم که نعوذ بالله خداوند محتاج توجه ما باشد مانند پادشاهان این نیست -این ذلت عبودیت است که تا کسی به ذلّ عبودیت نرسد به عزّ ربوبیت نمی رسد که بالاترین درجه آن فقر است- -فقر اوج معرفت الله و معرفت نفس و بندگی خداست- این از عنایات خداوند است که بنده به فقر خودش اعتراف کند فقر دائمی از همه جهاتش ، عارف به جایی باید برسد که متوجه شود در تمام آنات زندگی تا ابد ودر تمام ابعاد حیاتش به خدا لحظه لحظه محتاج است این بالاترین معرفت است۰ ریشه قرآنی آن هم این است که می فرماید:ایهاالناس انتم الفقراءالی الله این شناسنامه یک انسان است۰ مافقیریم امافقیری که فقرمان فخرماست چرا؟چون فقیر خدائیم ، فقر یعنی اگر روی عنایتش را بردارد ستون فقراتمان می شکند به فقیر می گویند فقیر چون ستون فقرات زندگی اش می شکند چرا تشبیه کردند به ستون فقرات چون انسان تا وقتی ستون فقراتش سالم است می تواند بایستد انسانی که به این اوج معرفت برسد که آنی نه لحظه ای خدا توجهش را قطع کند ستون فقرات حیاتش نابود می شود این به عالی ترین مقام رسیده است لذا اهل بیت اگر دائماً گریان بودند و دائماًضجه می زدند چون این فهم را داشتند که خدا توجهش را برندارد،- لاتکلنی الی نفسی طَرفت عینین ابداً- تاابد به یک چشم به هم زدن نگاهت را ازما برندار که همه چیزمان نابود می- شوداین معرفت است فکرنکنیداین حرف پیامبر یعنی ما نمی توانیم پس رهاکنیم نه می خواهد بگوید ما به اوج رسیدیم۰ اوج عبودیت فقر است حالا فقیر که شدیم فقیر می آید سراغ شما ما فقیر خدا شدیم هر لحظه محتاج خداییم چون فقیر هستیم ادامه دارد... @mahdavi_arfae