💠 طمع کار همواره زبون و خوار است.💯 📚 ، حکمت۲۲۶ ------------🌿🌼🌿------------ 🔰روزی شیخ الشیوخ شبلی در مسجدی رفت تا دو رکعت نماز کند و زمانی را بیاساید. اندر آن مسجد، کودکان به تعلیم مشغول بودند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند: یکی پسر توانگری بود و دیگر پسر درویشی. در زنبیل این پسر منعم پاره ای حلوا بود و در زنبیل پسر درویش نان خشک بود. پسر درویش پاره ای حلوا خواست. پسر منعم او را گفت: “اگر خواهی که پاره ای حلوا به تو دهم، تو سگ من باش.” و او گفت: “من سگ توام.” پسر منعم گفت: “پس بانگ سگ کن.” آن بیچاره بکرد و پاره ای حلوا بگرفت. بار دیگر بکرد و پاره ای حلوای دیگر بستد. شبلی در ایشان می نگریست و می گریست. مریدان پرسیدند: “ای شیخ چه شد که گریان شدی؟” گفت: “نگه کنید که قانع بودن و حریص بودن به مردم چه رساند! ✅ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت می کرد و طمع از حلوای او برمی داشت سگِ هم چون خودی نمی گشت.” 📚 عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر- قابوسنامه – ص ۳۲۸ و۳۲۹ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @mahdavi_arfae ┗━━━🍂━━