يا فارِسَ الْحجاز اَغِثْنا شرط اوّل... شرط اول، " سَلبِ اُمّید " از سِوای مهدی اَست پس بداند هر که می‌گوید گدای مهدی است: انقطاع از غیرِ مهدی،" وصلْ " دنبالش بُوَد متّصل، آنکه دعای او دعای مهدی اَست دوری از او مُردگی، در مُردگی، در مُردگیست زندگی، در زندگی، دولت‌سرای مهدی اَست جسم و روحش، نقطه‌ی ثِقل است بر بَطن و عَلَن پهنه‌ی گیتی، طُفیلِ خاک پای مهدی اَست مثل جدّش می‌کند با چاهِ غربت، دردِ دل کیست آنکس که انیس گریه‌های مهدی اَست!؟ هیچ کس، جز او بهار و شادیِ ايّام نيست مرهم ِ آلام ِ مَردُم در دوای مهدی اَست " انتظارِ بر فرج " با نشر عصيان، جور نیست بی‌حیاییّ و رِبا، نَقض ِ رضای مهدی اَست نانِ بعضی‌‌هاست در غيبت، طبیعی هست که... فکر و کابوس شبِ آنها، لِوای مهدی اَست زلفمان با هر چه و هر که، گِره خورده جز او غافليم از اينكه این عالَم، براى مهدى اَست چه دعایی!؟ تا نباشی" نا اُميد " از غیرِ او نا اُميد از ماسوا، حاجت‌روای مهدی اَست از دلِ این نا اُمیدی بَس، " اُمید " آید بُرون " فائز " آنکه خواهش‌‌اَش تنها، هوای مهدی اَست حالِ مضطر را فقط مضطر بيابد در، یقین... آنکه دارد ندبه و غم، آشنای مهدی است در " دعا "، در " انتظارِ بر فَرَج " ، در " اضطرار " شرط اول، " نا اُمیدي " از سِوای مهدی اَست.. باور کنیم که شیطان بنی آدم را دائماً نسل بعد از نسل به سراب دل خوش و بدون سرچشمه ی حیات ما را به راه خودش و به دور از حجت خدا از دنیا می برد... کدام نسل و چگونه از دام و سراب شیطان رها و بسوی حجت خدا رهسپار می شوند که رسیدن به آب یعنی پایان عمر ابلیس و شیاطین و از بین رفتن سراب.