💠چرا حسین (ع) نیست؟
دیشب یکی از دوستان دست اندرکار و مشاور یکی از معروفترین هیئتهای تهران دأشت در مورد پروداکشن فلان مجموعه عزاداری صحبت میکرد. از حدود صد نور تخصصی و یکماه تست نورپردازی، سی دوربین ثابت و چند کواد کوپر، دهها سیستم صوتی به هم پيوند خورده و دهها ویدئو وال و بزرگترین استیج طراحی شده توسط فلان نهاد برای این هیئت و حدود صد میلیارد تومان فقط هزینه پروداکشن سخت افزاری برای ده شب هیئت داری و ... گفت و گفت و من مات و مبهوت مانده بودم!
اول در فکر اینهمه عزادار که به یک میلیون تومان این هزینهها هم محتاج هستند و شاید خیلیهای شان حاضر باشند سفره یومیهشان خالی باشد اما مجلس امام حسین رونق داشته باشد (یکیاش خودم)
بعد اما با خودم گفتم اینهمه لاکچریبازی چه تناسبی با روح بلند آن امام و اهداف بزرگ آن قیام و حزن خرابهی شام و نداری و صبر زینبی خاندان اهل بیت دارد؟ و مگر نه اینکه بین عزاداری ما و اهداف دین (برقراری قسط و عدل و اعتدال) باید تناسبی باشد؟ و به قول آقا مرتضی آوینی سید شهیدان اهل قلم: 《مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند؛ تا در مقتل کربلای عشق، آسان تر بریده شوند!》و مگر نه اینکه شیعه یعنی کسی که پای جای پای مولای خود میگذارد؟
تاریخ شیعه مگر از همان ابتدا چه پشت بازوی سخت افزاری و پول و سپاه و سکه داشته است؟ یک باغ فدک بود که آن را هم گرفتند. هر چه بود مرام بود و معرفت بود و قصه بود و داستان بود و اشک بود و سادگی بود و نرم افزار...
بچههای جبهه و جنگ و شهدای هشت سال دفاع مقدس مگر با آمپلی فایر آنچنانی معرفتی یافتند و زیر بیگ استیج سعودی کور کن سینه زدند که آنطور با نامحسین (ع) عاشق شدند و سر و جان باختند؟
منبر مرحوم کافی مگر چند پله داشت و از چه چوبی ساخته شده بود و حتی بعد وفاتش نوارهای کاست او که تودهی مخاطبان را مسلم و مؤمن کرد چه خرج و مخارجی داشت؟
راست گفتهاند که بلندی صدا را فاصلهها مشخص میکند. ما هم همینگونه هستیم. هر چقدر که در این سالها از معارف حسینی فاصله گرفتیم صدای طبل و بلندگویمان بلندتر ومردم آزارتر شد. این عناصر سخیف چیست که عادت و افتخار ما شده؟ بلندترین بیرق، بزرگترین موکب، بیشترین غذا، هزاران وات صوت، اصرار بر تجمیع دهها هزار نفر گردهمایی دشمن کور کن، تقابل سازی بین آب زمزم با آب فرات، چشم و هم چشمی جمعیت اربعین با جمعیت حج، دوگانه سازی بین کربلا و مکه، مقایسه اشتباه امام حسین با انبیای الهی، طولانی ترین ساعات سینه زنی، اولویت امامت بر توحید، مسابقهی راه اندازی طولانیترین کارناوالها و... و ... اینها واقعا به ارتباط ما با مکتب امام حسین(ع) کمکی میکند؟
یادش بخیر مجالس ساده دهه پنجاه و شصت و حتی هفتاد و هشتاد چقدر هم روح و هم روان و هم افزا و انسانی بود... مجالسی عمدتا رهایی بخش که سعی داشت انسانهایی بسازد که تناسب خود را با کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا معلوم کنند.
درست هم از آب درآمد. بعدها از آن نسلی که با این معارف تربیت شد یکی خلبان جنگندهای شد که آسمان ایران را ارض کربلا میدانست و یکی جانبازی که روز عملیات رمضان را یوم عاشورا...
باری این از غفلت و بیچارگی ماست از فراموش کردن معنی و شیفتگی به میل ماست. این شرایط حاصل انسداد محتواست که بازی بی حاصل و بی پایان با فرم در آن آغاز میشود... نتیجه اینکه از اسباب و علل و غذا و سياه پوش و بلندگو و خدم و حشم همه حضور داشته و همه چیز در حد اشباع باشد اما از حسین (ع) و سیره و افکار و منش و روش او خبری در میان نباشد!
راست گفتهاند که وقتی حضرت ظهور کند ابتدا به سراغ تخریب برخی مساجد خواهد رفت (و شاید تعطیلی بعضی هیئتها)
✍یاسر عرب
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang