💐 🟡 شب نیمه شعبان بود. 🌹امام عسکری(ع) دعوتش کرده بود تا 🔹آن شب مهمان او باشد. 🌹وقتی آمد، از امام شنید: ✨«امشب پسرم به دنیا می‌آید». تعجب کرد. 🔹هیچ اثری از بارداری در نرجس نبود! ✨تا سحر چشم از نرجس برنداشت. داشت کم‌کم شک می‌کرد. 🌹صدای امام از اتاق ديگر بلند شد: ✨«شک نکن عمه، وقتش شده.» نشست کنار نرجس. 🔹سوره‌ی قدر برايش خواند. ✨صدايی همراهی‌اش می‌کرد. 🌺کودک، در شکم مادر إنَّا أَنزَلنَاه می‌خواند! ✨به دنيا که آمد، پاک و پاکيزه بود. 🌺به سجده رفت. ✨شهادتین را گفت؛ 🌺شهادت داد بر امامت همه‌ی ائمه: ✨از علی‌بن‌ابیطالب تا خودش. 🌺بعد هم برای فرج خودش اینطور دعا کرد: ✨«خدایا! وعده‌ای را که به من داده‌ای، محقق فرما!...» 📚 کمال الدین، ج۲، صفحه۴۲۶ 🌐مرکز مجازی مهدویت 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 http://eitaa.com/mahdi313com