38.54M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🌹در رثای شهید اسماعیل دقایقی دلم بهانه گرفته‌ست - آه - اسماعیل ! به شعر و خاطره بردم پناه ، اسماعیل ! به جای چهره‌ی خورشیدی‌ات برادرجان ! نگاه می‌کنم امشب به ماه ، اسماعیل ! تو رفته‌ای و رسیدی و من عقب ماندم تو روسفیدی و من روسیاه ، اسماعیل ! چه روزها که نبودی و من به یاد رخت به قاب عکس تو کردم نگاه ، اسماعیل ! امیر لشکر بدر ! ای یگانه فرمانده ! سپاه را تو شدی تکیه‌گاه ، اسماعیل ! ز عزم راسخ و ایمان استوار تو بود که گشت بعدِ تو لشکر سپاه ، اسماعیل ! برای من که ز یاران خویش جا ماندم ز دوست فیض شهادت بخواه ، اسماعیل ! دلم دوباره به شوری شبیه رنج افتاد دمی که جسم تو در کربلای پنج افتاد شبی که چشم تو در راه دوست فانی شد امید اهل امیدیّه آسمانی شد پس از تو گرچه زمین خورد عمود لشکر بدر ولی گسسته نشد تار و پود لشکر بدر علم پس از تو نیفتاد بر زمین سردار نشد دوباره مصیبات کربلا تکرار امام بعد تو (هَل مِن مُعین) نگفت ای مرد گریست از غمت اما چنین نگفت ای مرد نرفت اهل و عیالت اسارت ای سردار ! کسی نکرد به آنها جسارت ای سردار ! نزد به دخترکت دست ناکسی سیلی نگشت چهره‌اش از جای پنجه‌ها نیلی ندید دخترکت قطعه قطعه اعضایت سری بریده به دامن ندید زهرایت پس از تو اهل و عیالت عزیزتر شده‌اند به اعتبار تو در شهر معتبر شده اند پی‌نوشت ؛ (زهرا) در بیت ماقبل آخر اسم دختر شهید است که زمان شهادت پدر ۵ ساله بود . 🎙حاج صادق آهنگران