با همین فکر، با همین اندوه
غرقِ تصویرِ رو به روم میشم
یه جوری بغض می کنم انگار
دارم از بی کسی تموم میشم
همه کَسِ من، همه امیدْ برای نفس کشیدنم، همه بهانهْ برای طپیدنِ قلبم، تو که نیستی، بی کَسَم و غریب.
تو که نیستی همهْ زندگی اَم، ذرّه ذرّه ذرّه آب می شود وجودم. بی تو، من، تحلیل می روم و دیگر چیزی نمانده تا پایانم، چیزی نمانده تمام شوم.
پس، کِی قرار است که بیایی و ببینمت که دلم بدجوری تنگَت شده و این حجمِ دلتنگی می ترساند مرا. نکند که رفتنم نزدیک شده و قرار نیست تا آمدنت بمانم.
ای که بودنَت بودنَم را سبب، چشمانی که ...
این روزگار به من یک نگاهِ عمیقِ عاشقانهٔ طولانی به چهرهٔ زیبای تو دلبرم، بدهکار است، بدهکار است، بدهکار است و من از طلبَم دست نمی شویم.
یک روز از این روزگارِ بی انصاف
حقِ این چشمهارو می گیرم
یا به تو می رسم آخرِ سر
یا تو انتظارِ تو، می میرم
السَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلامِ.
@mahdi_domeiri