فردا و پس فردای حجاب پس از دیدار اخیر رهبری و تکرار موضع ایشان راجع به الزام حجاب (موضع ایشان را همه می‌دانستیم) به نظر، جریانی که برای حل مسأله حجاب یکسره روی قانون و الزام لم داده بود جان مجددی گرفت. نحله‌ای که مسیر کار فرهنگی (با همین ادبیات نچسب) را غیرعملیاتی و دور از تدبیر بهنگام می‌دید از این پس راحت‌تر می‌تواند بر تردیدها و دودلی‌ها فائق بیاید و راه اقتدار در پیش گیرد. البته این اتفاق فی نفسه بد نیست و هیچ کسی از وضعیت ضعف دولت که قانون هست اما نیست، سود نمی‌برد. من هم چون حجاب را بسیار مهم و دارای اولویت می‌دانم مایلم تمام ظرفیت‌ها در این باره به کار گرفته شود. اما به همین ترتیب ایده‌ای که بر نرم‌افزار حجاب تاکید می‌کرد با صرف مجدد نیروها بر وجوه قانونی و سرد الزام حجاب، در شرف حاشیگی بیشتر قرار می‌گیرد. نرم‌افزار اجتماعی موجود از حجاب دارای عیوب و نقایصی است که به سختی می‌تواند با حیات دختران و زنان نسبتی پیدا کند. در یادداشتهای پیشین هم نشان دادم که حتی خانم‌های محجبه هم نوعاً انگیزه‌ها و دلایل خاموش و ناخودآگاهی را برای حجاب دست‌وپا کرده‌اند تا برای خود (و دیگران) محجبه‌بودنشان را موجه نشان دهند. اما ایشان ضرورتاً از نرم‌افزار اجتماعی حجاب چیزی را وام نگرفته‌اند و مدیون آن نیستند. پس آنچه که از حجاب و مسائل پیرامونی‌اش بر فاهمه‌ی عمومی سوار است کم‌تر توان و کارایی لازم را برای حل مسأله دارد. وقتی در فضای عمومی از حجاب می‌گوییم، پرتکرارترین پاسخ‌هایی که به نحو گسترده می‌شنویم این است که «چرا باید برای به گناه نیافتادن مردان من به سختی بیفتم؟»، «هر کس باید در انتخاب نوع پوشش آزاد باشد» و... همه‌ی این موطن از بحث که مجال تفصیل و تمثیل آن نیست، حاکی از نوعی ناهماهنگی است میان طبع زن و آنچه از حجاب در فضای عمومی غالب است. جاذبه‌‌های فطری و زنانه‌ی حجاب کمتر از اصالت طبع جنسی مردان بر فاهمه‌ی عمومی مسلط است و این مسأله نیز به این دلیل است که مردان همواره برای زنان چیزها را اجتماعی کرده‌اند و زنان تنها سر سفره آنان نشسته و مجبور و تناول‌اند. برای همین استدلال‌های موجود در نرم‌افزار حجاب مردان را زودتر برای حجاب زنان قانع می‌کند. این خاصیت جهان اجتماعی نامتعادل است. این عدم هماهنگی ذهنیت و واقعیت روزمره‌ی زن با نرم‌افزار و اتمسفری که برای او تدارک دیده شده باعث شده قانون حجاب تحمیلی به نظر برسد و تحمیلی اجرا شود. حال آنکه وجود چهارچوب‌های قانونی ضرورتاً به معنای بی‌اختیار شمردن انسان‌ها نیست. آنچه که باعث می‌شود اصل وجود قانون تحمیلی به‌نظر برسد تصوری است که از حجاب در نرم‌افزار اجتماعی آن شکل گرفته است. این نرم‌افزار فاقد توان لازم برای آن است که استقلال، آزادی، زنانگی، کرامت و تعالی زن را در نسبت با حجاب توضیح بدهد. در این نرم‌افزار پررنگ‌‌ترین عنصری که می‌بینیم این است که زنان باید برای حفظ مردان، جامعه و خانواده خود را مهار کنند! چنانچه مردان دولتی و تریبون‌دار هم چنین تصوری از زن و حجاب او دارند. لذا است که حجاب را تنها در بستر هویت می‌شود بحث کرد. به هرحال در روزهایی که شاهد باز اوج گرفتن موج الزام‌گرایی هستیم ضرورت دارد بپرسیم دقیقاً چه چیز را میخواهید الزام کنید؟ رعایت چه چیزی را میخواهید تذکر بدهید؟ پرسش «دقیقاً چه چیزی؟» میخواهد یادآور شود که آگاهی‌ها و احساس‌های شکل گرفته حول حجاب برای همه لزوماً یکسان نیست. مایه‌ی اصلی اقتدار دولت پشتوانه‌های معرفتی و فرهنگی آن است نه ضرورتاً تکنولوژی‌های الزام‌آور آن. به پنج و ده سال آینده فکر کنیم. باد این اقتدار با کم‌مایگی خواهد خوابید. تذکر‌های رهبری را مبنی بر «دشمن با برنامه وارد شده ما هم باید با برنامه وارد شویم» و «امروز همه بویژه مجموعه‌های هنرمند و فرهنگی باید دشمن و اهداف و شیوه‌هایش را بشناسند و با آن مقابله کنند» از این باب ببینید. @Mahdi_Takallou