چند رباعی از مجموعه ی تازه منتشر شده ی: "مصاریع مذبوح" نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انتشارات سوره مهر ۱ با تکیه به پست و مدرک خود، شمری در خانه برای کودک خود، شمری آقای رئیس، کاش می فهمیدی در کرب و بلای کوچک خود، شمری ۲ سکته یعنی که شمعِ قلبِ کودک خاموش شود کم کم و اندک اندک سکته یعنی: سری و طفلی با هم تلفیق غمی بزرگ و قلبی کوچک ۳ بانو، خبری خوش و عجیب آمده است از شهر خبیث، یک نجیب آمده است از دور محاسن سفیدش پیداست یک یک لشکر یک تنه _حبیب_ آمده است ۴ وقتی اتوبوس راهی ساری شد یک بچه ی تشنه،خنده اش،زاری شد راننده که گفت:" آب در یخدان نیست" بی روضه و نوحه اشک ها جاری شد ۵ قلبم که شبی یادی از آن عاشق کرد خودکار نوشت و دفترم هق هق کرد گفتم بنویسم از رباب و داغش خودکار به دفتر نرسیده دق کرد ۶ محبوبِ لُر و کرد و بلوچ و رشتی تبریزی و مشهدی، قمی، سردشتی این معنی عامیانه ی "عباس" است زیبا و قوی و بامرام و مشدی! ۷ می ترسم از این عزا که از آن شادم انگار که با شمر وسنان همزادم در وقت نماز، طبل و زنجیر زدم با پول حرام هم که نذری دادم ۸ با این که دم از خطبه و تفسیر زدی در لشکر ابن سعد شمشیر زدی نشناسی اگر یزیدِ وقت خود را شاید به حسینِ وقت خود تیر زدی ۹ می ترسم از این دعای زیبا، حتی در خانه و مسجد و مصلا، حتی می ترسم از این که مُهر کوفی بخورند "عجل لولیک الفرج" ها، حتی ۱۰ باید که امام زنده را یار شوم همراه علی باشم و عمار شوم وقتی که حسین کشته شد، سودش چیست: روزی دوهزار دفعه مختار شوم؟ @mahdi_zarei_shaer