✅برداشت ناتمام از شعار "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد" این شعار زیبا و حماسی اغلب در محضر رهبرانقلاب فریاد می شود. با این حال به نظر می رسد یک فهم ناتمام از این شعار وجود دارد. مهم شعار نیست. مهم این برداشت ناقص است که فارغ از شعار در دل و ذهن ماست. ما از این شعار و شعارهای مشابه چه برداشتی داریم؟ یک فرماندهی داریم که باید دستور دهد تا ما اجرا کنیم. البته این درست است. اما همین؟ این برداشت خیلی بسیط است. سوال اصلی اینست که آیا رهبر انقلاب تنها فرمانده است؟ رهبرانقلاب دعا کردند خداوندا ما را جزء سربازان جهاد تبیین قرار بده. پیشتر نیز در معرفی امام سجاد، حضرت زینب و حضرت زهرا این بزرگواران را با رونشگری و مجاهده تبیین معرفی کردند. در جای دیگر می فرمایند امامان معصوم حتا جنگ نظامی شان نیز برای حذف موانع دشمنی تبیین بوده است. این یعنی نقشی مهمتر از فرماندهی وجود دارد و آن نیز معلمی است. فرق معلم و فرمانده چیست؟ فرماندهی برای بحران ومیدان جنگ است. دستور می دهد و باید اجرا شود. اما معلم بجای دستور، تربیت می کند. هردو لازم است. اما همان ولایت پذیری در میدان جنگ نیز تربیت می خواهد. لذا اصل اول معلمی است. این شان رهبری انقلاب را کمتر توجه می کنیم. ثمره اش چه میشود؟ ثمره اش اینست که ما به عنوان علاقه مند امام جامعه، نقش خود را تنها زمانی می دانیم که او باید دستور دهد؛ آنهم در میدان قتال. آنهم تنها شمشمیر کشیدن. اما اگر نقش امام جامعه را معلمی ببینیم، آنگاه نقش ما نیز امتداد همین معلمی است. اینجا دیگر از جهاد تنها برداشت جنگ نظامی نداریم. اینجا دیگر به زندگی عادی مان نمی پردازیم تا وقت قتال. جهاد را در نسبت با آرایش دشمن تعریف می کنیم و نقش خود را در همین معنا تعیین می کنیم. اگر چنین نقشی پیدا کنیم چه می شود؟ اول اینکه ولایت پذیری می شود فهمیدن و عمل کردن. فهمیدن خودش موضوعیت دارد. پس تلاش کنیم اول بفهمیم. دوم فهماندن. مربی گری. با دستور و تحکم، جامعه رشد نمی کند. اساسا کار انقلاب با ادراک پیش می رود نه الزام. اینجاست که نقش همه می شود تبیین گری. سوم و از همه مهمتر اینکه در جهاد تبیین تنها سربازها نیستند که می جنگند، همه و همه مردم باید آگاه شوند و اهل شناخت شوند. اینجاست که از گعده و حلقه مخاطبان همسو به گستره مخاطبین در ابعاد ملی می رسیم. @mahdian_mohsen