ادامه ی پست بالا بسیار بسیار زیبا و تکان دهنده هرکی نخونه از دستش رفته ما گاهی در وسوه های مال دنیا شب ها بر اساس قانون، خواب قارون را می بینیم که در دل تاریکی، حواله مان می کند به چراغ نفتی. گاهی برای برنده شدن در قرعه کشی شمش طلا، دخیل می بندیم به نرده های بانک ها. گاهی برای استخدام، زیر میز رئیس را با یک بسته اسکناس طی می کشیم. ما حال مان زیاد خوب نیست... ر قومی را به آیتی و وسیله ای آزمودند، امتحان ما شاید این بود که در بازار بورس اوراق بهادار، نامه «من الغریب» یار را به قیمت ثمن بخس ارزشگذاری و به خریداران عرضه کردیم! ما دارایی مان را به اندک بهایی معامله کردیم. ما غیبت دلدار را به قیمت دلار فروختیم، به همین سادگی، بدون هیچ گونه شرمندگی! قیمت دلار که بالا رفت از خاطر بردیم غیبت دلدار را! ما نگران بالا رفتن و دنبال پایین آمدن نرخ دلار و سکه ایم. ما برای کاهش هزینه های زندگی، به آمدن دلدار شدیدا محتاجیم. ما تا سیب زمینی قیمتش آسمانی باشد، به خوردن نان نادانی قناعت می کنیم. کاری نداریم که ظهور دور است یا نزدیک، مهم آن است که همه می دانند «ولی عصر» طولانی ترین خیابان است. جاده ظهور ناهموار و خیلی طاقت فرساست. هزار و دویست سال نوری، فاصله کمی نیست. این مسیر طولانی و بیابانی، حسابی حوصله هر منتظری را سر می برد. بلوار پیامبر اعظم چه خدمتی به مصرف بنزین ماشینمان کرد. در مسیر قبلی چقدر لاستیک ساییده می شد و خودرو استهلاک داشت. دو حلقه لاستیک این روزها خیلی گران تر از آن است که آدم برای شوق رسیدن به جمکران بیکران تو، تمام قم را دور بزند. این مسیر جدید خیلی هموار تر و سهل الوصول تر است. مسیر حرم تا جمکران امسال نزدیک تر شده است، ولی ما هر روز به یک بهانه سرمان گرم می شود و دور می شویم از تو. کاش بزرگراهی هم برای کوتاه شدن فاصله دل ما و قلب شریف تو می شد ساخت. تونلی برای عرض توسل به ضریح چشمان ملتهب و مرطوبت، زیر گذری تا سرداب مقدس به قصد ارسال عریضه های بی شکیبی، رو گذری برای رؤیت هلال ابرویت، پلی برای اتصال خیابان انتظار به صحن و سرای بیکران ظهور! تا ما ناخوبیم، حضور او را در خواب هم نمی توانیم ببینیم. تا ما آماده نیستیم، او نخواهد آمد. تا ما دور هستیم، ظهور نزدیک نیست. من ناامید نیستم، چرا که هیچوقت اهل خواندن کتاب آیات شیطانی یأس نبوده ام. من با همه این حرف ها، مستأجر عمارت امید هستم. اعتقاد راسخ دارم که این شاهنامه با تمام تلخی، پایانی خوش خواهد داشت. اما بیایید در این تاریکی، قدر نور را بدانیم و عاشقانه منتظر قافله ظهور باشیم. در دوردست ها سوسوی نوری می بینم؛ بیایید دست روی دست نگذاریم و دست به کار شویم. بیایید کاری کنیم کارستان. کاش کاری نکنیم که دعای فرج هامان بی اثر شود، یا حرفی نزنیم که خدا لج کند با ما، و جایی نرویم که بغض مقدس «عهد»هامان شکسته شود. بیایید آنقدر نخندیم که گریه هامان بی اثر شود، و آنقدر برای چیزهای ناچیز نگرییم که حرمت اشک هایمان بی ارزش شود. و آنقدر غفلت نکنیم که ما را خواب ببرد و بند را آب. بیایید با اعمالمان برای قلب حضرت آسمان، رعد و برق نباشیم. بیایید قبل از آنکه سیل ویرانگری جاری شود، بر روی رودخانه خروشان هوی نفس خود سد محکمی بسازیم. نگاه کن؛ آسمان پوشیده از ابرهای باران‌زاست. صدای گریه ها را می شنوی؟ ابرها مثل یک طفل شیرخواره بی قرارند. بیایید دعای فرج را با لهجه ابر و تجوید باران بخوانیم. بیایید دعای فرج را به سبک باران بباریم. او ترجمان آیه های بارانی و مهربانی خداست. خدا باران را دوست دارد. پس بیایید دو رکعت نماز نزول باران و ظهور یاران به امامت آسمان بخوانیم و دست به دعا برداریم. دارد باران می بارد... شنیده ای می گویند؟ دعا در لحظه باران مستجاب می شود... سید محمد رضی زاده ✅ جهت سلامتی، تعجیل و تسهیل در ظهور مظلوم‌ترین امام، مهدی (عج): صلوات با ذکر فرج @mahdibia3 👆👆👆