بسیار بسیار زیبا و تکان دهنده هرکی نخونه از دستش رفته چه فرقی می کند اینکه امسال هزار و صد و سی و نهمین سال غیبت باشد یا هزار و صد و سی و هشتمین سال، وقتی تمام این سال ها با خون دل گذشته و تمام تفاوتش یک سال خون گریه کردن بیشتر یا کمتر است. من نمی توانم جشن های نیمه شعبان را در خود هضم کنم. یا حضرت نور؛ تنها ما هستیم که می توانیم فرارسیدن هزار و صد و چندمین اندوه نیامدنت را مصرّانه جشن بگیریم. آدم چگونه شرکت کند در جشن هایی که با بهانه تو از گناه پذیرایی می کند؟ چطور می شود بهره برد از برخی شادی های غیر مجازی که قلب تو را نشانه رفته است؟ تو با این همه اشک و آه چند صد ساله نیامدی؛ یقین دارم که با ساز و آواز هم نخواهی آمد. این تنها از ما بر می آید که پشت شیشه ی ماشین هایمان بنویسیم: اللهم عجل لولیک الفرج، اما به میدان ولی عصر پشت کنیم توی بزرگراه انتظار! تنها ما می توانیم در فراق سوال برانگیز تو، در کمال آرامش مولودی بخوانیم و ناز قدم های تو کف مرتب بزنیم. تنها ما می توانیم نقل و شیرینی پخش کنیم و از خود نپرسیم که همزمان با فرارسیدن هزار و صد و چندمین نیمه شعبان بدون او، اولویت با جشن است یا عزا؟ کمی آن طرف تر در حوالی جنوب غرب دلهای اهل غروب؛ تازه زخم بنی هاشمیان سر باز می کند. تازه حدیث غربت تفسیر می شود. من باور دارم که نیمه شعبان، جشن گرفتنی نیست. اعتقادم این است که در نیمه شعبان، بیش تر از عاشورا باید گریست. چرا تنها یک شب باید به یاد تو افتاد، که نامش شب نیمه شعبان باشد. چرا تنها یک نصفه روز باید دلتنگ تو بود که نامش غروب جمعه باشد. تو امام زمان ما هستی. تو امام کل زمانی، نه فقط امام نیمه شعبان و ولی عصر و امام غروب جمعه. دنیا آنقدر ما را سرگرم خود کرده تا به قدر یک لحظه هم یادمان نیفتد که بالاخره چه شد؛ آمد آنکه باید بیاید، یا باز هم نیامد؟ فراق سرآمد یا هنوز آتش جدایی شعله ور است؟ ما دیگر فرصت نمی کنیم به برخی مسائل رسیدگی کنیم. گاهی می شود که حتی وقت سر خاراندن هم نداریم. این روزها دلگرم چیزهای دیگر و سرگرم مسائل بهتری هستیم. هر روز قیمت خودروها را چک می کنیم و با عصبانیت در پی یافتن علت و چرایی افزایش قیمت ها هستیم، اما دریغ از اینکه از غیبت طولانی آن خسرو دق کنیم و بپرسیم از خود که چرا اینقدر غیبت طولانی شد؟ افزایش قیمت کالا و اجناس برای مان محل سوال است و دنبال دلیل آن می گردیم، اما افزایش سال های بیشمار غیبت یار چرا ما را به تأمل وا نمی دارد؟ چرا دنبال دلیل نیستیم؟ چرا سیاستی اتخاذ نمی کنیم؟ چرا در بی خبری به سر می بریم؟ آری؛ هیچکس از تو خبری ندارد. همین حالا اخبار ماری را نشان می داد که یاد گرفته بود در اتاق ها را باز کند و حرکت کند. من اما خبری موثق از یک منبع آگاه دارم که مارهای نامرئی وجود خودمان، بدون هیچ گونه آموزشی می توانند چنبره بزنند و تمام درهای ظهور و روزنه های تجلی نور را مسدود کنند. باور کنید این روزها از این دست خبرهای دست اول کم نیست. شنبه تا پنجشنبه هر هفته را منتظر خبرهای جنجالی هستیم، اما به جمعه که می رسیم، خود را در دریای بی خبری غرق می کنیم. جمعه که از راه می رسد، هم اخبار کوتاه می شود و هم اینکه دیگر کسی پیگیر اخبار نیست. ایراد از واحد مرکزی خبر نیست، ما از خود بی خبریم. هنوز در فهم بسیاری از بایدها و نبایدها درمانده ایم. ما هنوز نمی دانیم که توی جمعه، «اخبار» را نباید از دست دهیم و خبرها را باید دقیقتر گوش کنیم. ما حواسمان به همه چیز هست الا آنچه باید. ما حواسمان به همه کسی هست الا آنکه باید باشد. ما دیگر ظرفیت این همه تبلیغات تکراری را نداریم. آدم سرسام می گیرد از این تشویق بی حیایی و تبلیغ زیبایی. از این حلزون بی سر و پای خانه به دوش و این کالای بدجنس فخرفروش. به کجا می رویم؟ باید بجای خجالت کشیدن از چروک های پوستی، از رشته دوستی پوسیده خود خجالت کشید. چرا ناله جانسوز کسی از این همه زخم های کاری و بی شمار پیکر وصال از شمشیر دو دم فراق برنمی خیزد؟ نمی دانم چرا از وجود این حزن بی پایان و در این محزونی رو به فزونی و بی سر و سامانی دق نمی کنیم. چرا صدای هق هق مان از طولانی شدن سرانجام داستان سرنوشت جهان بلند نمی شود. 👈👈 ادامه دارد . . . ادامه در پست بعدی ✅ جهت سلامتی، تعجیل و تسهیل در ظهور مظلوم‌ترین امام، مهدی (عج): صلوات با ذکر فرج @mahdibia3 👆👆👆