هرسو که رو نهادم و هرجا قدم زدم دیدم کشد امام رضا سوی مشهدم روزم سیاه رو سیه و نامه ام سیاه زوار قبر او همه خوبندو من بدم آنقدر لطف و مرحمتش داد رو به من تا باز آمدم در این خانه را زدم گفتم امام رانده مرا دیگر از درش از بس رؤف بود صدایم زد آمدم صد بار دید جرم و خطای مرا ولی یکبار هم نکرد از این آستان ردم وقتی که با امام رؤف آشنا شدم گررو کنم به درگه بیگانه مرتدم اول رساند دست مرا برضریح او آنگه گرفت دست ، خداوند سرمدم گفتم گناه کارم و آلوده دامنم گفتا بمال صورت خودرا به مرقدم این است هست و نیست و دارو ندار من پرونده از گنه پرو خالی بود یدم آلوده دامنم ولی اعلام می کنم من میثم محمد و آل محمدم @mahdiehtehran