سامرا اى شهر ماتم هاى من خوشه چین خرمن غمهاى من مرغ دل از خاك تو پر مى‏كشد جام كوچ سرخ را سر مى‏كشد اینهمه غم كه دلم را پر نمود قامت خورشید را خم كرده بود گاه رنجور از اسارت مى‏شدم شاهد صدها جسارت مى‏شدم گاه مى‏شد از جفاى ناكسان مى‏شدم همخانه با درّندگان مانده خورشید توانم در شفق نیست در عُمق نگاه من رمق چار ساله كودكم با چشم زار مى‏كشد در سجده هایش انتظار او پرا ز احساس درد بى كسى است اشك چشم او پراز دلواپسى است ساقى یك جرعه آب زمزم است زخم تشنه بودنم را مرهم است مثل من كه خوانده‏ام او را به بر فاطمه خوانده است او را پشت در بر غریبى على مؤمن شده شاهد جان دادن محسن شده او كتاب پر ز درد فاطمه است یوسف صحرا نوردِ فاطمه است انتقام فاطمه در خشم اوست ذوالفقار مرتضا در چشم اوست او بود احیاگر قرآن و حج شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج شهادت امام حسن عسکری(ع) تسلیت باد @mahdiehtehran