وای از این روضه که از آن شده دفتر خونین روضه خوان خون به دل و مسجد و منبر خونین مستمع جامه ی خود چاک زد از این ماتم مادری لطمه به صورت زد و منبر خونین روضه اینست که مابین دو تا نهر حسین با لب تشنه زمین خورده و پیکر خونین یک نظر کرد به خیمه ، نظری کرد به آب جگرش خون شده ، پیکر شده یکسر خونین نیزه ها بر تنش از هر طرفی می آیند بسملی می شود این مرغ تن و پر خونین یادش آمد که چطور اصغر او پرپر شد صورتش هم شده با صورت اکبر خونین در همین حول و لا شمر به گودال رسید دشنه آورد برون، شد دل خواهر خونین تیغ از سمت گلویش نبرید اما شمر دید از حنجر مولا نشده سر خونین؛ عصبانی شد و با پا بدنش را چرخاند بعد از آن بود که شد حنجر و خنجر خونین @MahdiehTehran