📚 دکمه‌های پیراهن حسن را که می‌بستم از من پرسید: «مامان، چرا لباس مشکی تنمون می‌کنی؟»🧐 گفتم: چون ما عزادار امام حسینیم. یک عزیز رو از دست دادیم که برامون مثل پدر بوده.برای همین پیراهن مشکی می‌پوشیم.🖤 می‌خوای لباس دیگه‌ای بپوشی؟» گفت: «نه، همین خوبه.»😊 ▪️آن زمان رسم نبود که محرم و صفر لباس مشکی تن بچه‌ها کنند ولی من و همسرم مقید بودیم که هم خودمان و هم بچه‌ها مشکی بپوشیم... توی بازار هم لباس مشکی اندازه بچه‌های شش ساله نبود. پارچه می‌خریدم و می‌دادم خیاط بدوزد. 🪡🧵 بچه‌ها نگاه‌شان به من و پدرشان بود. وقتی می‌دیدند که ما حتی توی خانه هم مشکی می‌پوشیم، آن‌ها هم با علاقه لباس مشکی تن‌شان می‌کردند... خیلی‌ها من را از این کار منع می‌کردند. می‌گفتند بچه‌ها که بزرگ شوند از محرم زده می‌شوند؛ ولی اینطور نشد.‼️ پسرها که بزرگ‌تر شدند، نه تنها مشکی می‌پوشیدند بلکه قلب‌هایشان هم واقعا عزادار بود.🖤 🔅حسن از نوجوانی‌اش دو ماه محرم و صفر لب به شیرینی و شکلات نمی‌زد. می‌گفت وقتی ائمه ما عزادار هستند، کام ما هم نباید شیرین شود... مريم طربی، مادر شهید حسن قاسمی دانا... 📚برگرفته از کتاب پرچمدار کوچک من 📝فریده الیاسی‌فرد 📕انتشارات راهیار (ع) 💠کانال کودک و نوجوان مهدیه کرج 🆔️@mahdiekaraj_nojavan