📍چرا فضای برخی دانشگاه ها شبیه چاله میدان شده؟ برای همه کسانی که در سالهای گذشته عرصه سیاسی ایران را رصد کرده اند، اتفاقات این روزها از یک جهت عجیب است و آن هم «خشونت کلامی» و «فحش های رکیک» کسانی است که به اسم دانشجو، در برخی دانشگاه های مختلف دست به آشوب زده اند. برای فهم این مساله حتما دلایل مختلفی وجود دارد که باید به همه آنها توجه کرد، از جمله گسترش موسیقی های زیرزمینی و فضای بی بند و بار شبکه های اجتماعی در سالهای اخیر؛ اما به نظر می رسد برای تحلیل درست تر این امر در دانشگاه ها باید دلیل مهم دیگری را هم  جستجو کرد. یکی از این دلایل «گسترش بی ضابطه دانشگاه های مختلف» در چند دهه اخیر بوده. در سالهای اول انقلاب به علت کم بودن دانشگاه ها ورود به دانشگاه بسیار سخت تر از امروز بود و به همین خاطر عمده کسانی که وارد دانشگاه ها می شدند باید مسیر سختی را می گذراندند اما به تدریج با تاسیس انواع دانشگاه ها، این روند برعکس شد و ورود به دانشگاه به جایی رسید که اگر امروز در سال 1401 شما برای بسیاری از رشته ها فقط در کنکور فقط شرکت کنید و برگه امتحان خود را «سفید» تحویل دهید، در یکی از دانشگاه های کشور پذیرفته می شوید! پس با این روند بسیاری از کسانی که وارد دانشگاه ها می شوند نه تنها نخبگی خاصی ندارند بلکه بدون هیچ رقابت خاصی و صرفا به خاطر زیاد بودن صندلی های مراکز آموزش عالی توانسته اند وارد دانشگاه شوند. در چنین شرایطی، شنیدن حرفهای چاله میدانی در برخی دانشگاه ها نیز مساله عجیبی نیست زیرا اساسا مسیر «ورود نخبگان» به دانشگاه به مسیر ورود «هرکس» به دانشگاه تبدیل شده است. البته ممکن است برخی بگویند پس چرا در برخی از دانشگاه های اصلی و درجه یک کشور مثل شریف و خواجه نصیر و بهشتی نیز همان فضای لمپنیسم دیده می شود؟ مگر غیر از این است که کسانی که وارد این دانشگاه ها می شوند در کنکور جزو رتبه های برتر  بوده اند و دلیل قبولی شان در دانشگاه صرفا به خاطر زیاد بودن صندلی دانشگاه ها نبوده است؟ پاسخ روشن است؛ در چند دهه گذشته «صنعت کنکور» باعث گسترش و ترویج انواع و اقسام کلاس های خصوصی با هزینه های بسیار گزاف و لاکچری شده که عمده مشتریان آن نیز «طبقات مرفه» هستند. کسانی که صرفا به خاطر داشتن پول زیاد، می توانند از این امکانات استفاده کنند و به پشتوانه همین کلاسها و موسسات مختلف، به نوعی دوپینگ کرده و در  کنکور نیز از بسیاری دیگر از اقشار جامعه جلو بزنند. لذا طبیعی است که در میان این قشر نیز بخش قابل توجهی از دانشجویان نه صرفا به خاطر فرهیختگی و نخبگی شان بلکه به پشتوانه پول و سرمایه پدران شان وارد دانشگاه ها می شوند و به همین خاطر باز هم بسیاری از آنها قبل از نخبگی یا استعداد خود، به خاطر رانت موسسات آموزشی و کلاسهای خصوصی در کنکور از دیگران سبقت می گیرند و به همین خاطر  وقتی وارد دانشگاه می شوند در بزنگاه ها، نشان می دهند که فاقد حداقل آداب اجتماعی و شعور زیستن در یک محیط نخبگانی هستند. در واقع وقتی از چند دهه قبل تعداد دانشگاه ها به صورت افراط گونه افزایش یافت تا جایی که «هرکسی» بدون حداقل رقابت بتواند وارد دانشگاه شود و از طرف دیگر صنعت مافیایی کنکور به گسترش موسسات خصوصی با هزینه های بسیار گزاف دامن زد تا جایی که مشتری آنها تنها بخش مرفه جامعه باشند، «توازن در ورودی دانشگاه ها» به هم ریخت، اتفاقی که در شرایط فعلی خود را به خوبی نشان میدهد که برخی از ورودی های دانشگاه ها همانند برخی الواط و اوباش در خیابان هر آنچه می خواهند می گویند و هر آنچه می خواهند انجام می دهند.