✅ داستان کوتاه (171)
🌷 معجزه چادر زهرا (س)
روزي علی (ع) مقـداري جـو از یـک یهـودي قرض گرفت. یهـودي به عنوان گرویی قرضش چیزي خواست. علی (ع) چـادر پشـمی حضرت فاطمه (س) را نزد یهودي گرو گذاشت. او هم چادر را گرفت و در اتاقی گـذاشت.
شب که شـد، زن یهودي براي کاري به آن اتـاق سـرزد. ناگهان نـوري در آنجـا دیـد که همه اتـاق را روشن کرده است. نزد شوهرش بـازگشت و گفت: در اتـاق نوري درخشان جلوه گر است.
یهودي فراموش کرده بود که چادر حضـرت فاطمه در آن اتاق است، شـگفت زده به آن اتاق وارد شـد، دیـد نوري همانند ماه تابان فضاي اتاق را نورانی کرده. پیش رفت و در محل چادر خیره شد. آنگاه دریافت که آن نور از چادر فاطمه (س) علیها است.
از خانه بیرون آمد و خویشاوندان خود را از آن ماجرا با خبر ساخت. زنش نیز وابسـتگان خود را از قضـیه آگاه نمود. طولی نکشـید که حدود هشتاد نفر از یهودیان آمدند و آن نور را از نزدیک دیدند و همه به دین اسلام گرویدند.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 106