حکیمه خاتون روایت میکند:
روز هفتم که شد به نزد
امام حسن عسکری(ع) رفتم
و سلام کردم و نشستم
امام فرمود: پسرم را به نزد من بیاور
پس من آقایم را در حالیکه در
پارچهای بود به نزد آن حضرت بردم
با او مانند روز اول رفتار کرد
پس زبان در دهانش گذارد
مثل آنکه شیر و عسل به او میدهد
سپس فرمود: سخن بگو
فرزند گفت: اشهد ان لا اله الا اللّٰه
و صلوات بر محمّد و امیرالمؤمنین
و امامان تا پدرش(صلواتاللهعلیهماجمعین)
فرستاد و این آیه را تلاوت کرد:
«بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ
اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ
ما اراده كردهايم تا بر مستضعفان
زمين نعمت بخشيم و آنان را
پيشوايان و وارثان روى زمين قراردهيم»
سورهٔ قصص، آیهٔ ۵
منتخب الاثر، ج ۲، ص۳۹۴- ۳۹۶
#تولید_محتوا
@mahdiyar_455