روزی غلام سیاهی را دید که گردهی
نانی در پیش نهاده، یک لقمه میخورد و یک
لقمه به سگی که آنجا است میدهد،
از او پرسید: چه چیز تو را به این کار وا میدارد؟
گفت: شرم میکنم که خودم بخورم و به او ندهم،
امام
#حسن علیهالسلام به او فرمود:
از اینجا حرکت نکن تا من برگردم.
و خود نزد صاحب آن غلام رفت؛ او را خرید و
باغی که در آن زندگی میکرد را هم خرید.
غلام را آزاد کرد و باغ را به او بخشید.
البدایة و النهایة،ج۸،ص۴۲.
@mahdyar_59