⚽️جام جهانی به مثابه رخداد ✏میثم مهدیار در خلال جام جهانی 2018روسیه تیمهای بزرگی همچون آلمان( قهرمان دوره قبل) اسپانیا پرتغال و آرژانتین حذف شدند.همین شکست بزرگان اگر چه به زیان اسپانسرهای مالی فوتبال است که بر روی نام بزرگان سرمایه گذاری می کنند اما به جذابیت های فوتبال می افزاید.این جذابیت ها نتیجه رخدادبودگی فوتبال است که البته در جام جهانی به اوج خود می رسد. فوتبال فقط یک ورزش وحرکت های پا به توپ بازیکنان در زمین نیست.فوتبال همچنین نوعی نمایش است که با مخاطبانش معنا پیدا می کند؛با تماشاگران در ورزشگاه و بینندگانش از تلویزیون.تماشاگرانی که گاه با همه وجود خود مسابقه را دنبال می کنند وپیروزی یا شکست یک تیم انقلاب روحی لحظه ای برای آن ها ایجاد می کند. طرفداران یا بازیکنان گاه تا سرحد مرگ برای هم «کُری» می خوانند . از این جهت فوتبال به جنگ می ماند اما جنگی رخ نمی دهد و به مناسک تبدیل می شود اما مناسکی که زنده و هویت ساز شورانگیز است. این مناسک فقط در مستطیل سبز محصور نمی ماند. امروز حتی دیدن مسابقات ملی درپارکها و میادین درحال تبدیل به یک مناسک جمعی است. اگرچه متولیان جهانی فوتبال تلاش می کنند که از سیاسی شدن فوتبال جلوگیری کنند اما این مناسک را گریزی ازپیوند با امر سیاسی در درون کشورها یا میان کشورها نیست. شکست یا پیروزی در مسابقات دلالت های سیاسی و اجتماعی می یابد و تفسیرهای متفاوتی از آن صورت می پذیرد.روزگاری شکست های ملی ما در فوتبال میان نخبگان فرهنگی جامعه، تفسیری ذات گرایانه در رابطه با خلقیات ایرانیان و فرهنگ عمومی ازجمله «عدم فرهنگ کار جمعی» ارجاع می یافت واین روزها اگرچه درکل نتایج مطلوبی درجام جهانی نگرفته ایم اما درمقایسه با دستاوردهای قبلی، آورده های تیم ملی از جام جهانی روسیه باگزاره هایی چون «ما می توانیم»،«خودباوری» و... تفسیر می شود. سیاستمداران تلاش می کنند ازطریق توجه به فوتبال رای جمع کنند وگزارشگران یا بینندگان فوتبال بازیکنانی که از لحاظ سیاسی یا فرهنگی به خود نزدیک هستند را ارج می نهند و بازیکنان جناح های سیاسی دیگر را آماج انتقادات خود قرار میدهند. فوتبال خود به مثابه یک رخداد قابل تحلیل است اما درجام جهانی این رخداد بودگی فوتبال به اوج خود می رسد.رخداد پدیده منحصر به فردی است که قابل پیش بینی نبوده و در لحظه رخ می دهد. فوتبال در جام جهانی از این جهت رخداد است که هنوز پدیده هایی مانند سرمایه داری یا علم یا ماشینیسم هنوز نتوانسته اند بر آن سیطره یابند و آنرا کنترل پذیر کنند. جام جهانی فوتبال تمایزاتی از فوتبال باشگاهی دارد. رانه اصلی فوتبال باشگاهی در اروپا سرمایه داری است. با پول و سرمایه می توان بازیکنان بزرگ را از جای جای جهان جذب کرد و قهرمانی را تضمین کرد اما درجام جهانی ستاره ها باید باپیراهن کشور خود به میدان بیایند. بسیار کم پیش می آید که یک بازیکن تغییر تابعیت دهد و بخاطر پول برای کشور دیگری توپ بزند. در عصر پسا تجدد که همه فرا روایت ها به چالش کشیده شده اند کمتر پیش می آید پدیده ای مانند فوتبال بتواند اینچنین بیناذهنیت ملی شکل دهد وقاطبه ذهنیت ها وعواطف را از زندگی روزمره جدا و پیرامون یک موضوع واحد منقلب کند.احساسات ملی در جریان دیدار تیم های ملی به وجد می آید ویک همگرایی ملی آفریده می شود که درآن اکثر اقشار اجتماعی از فقیر و غنی با زبان ها وگویش ها وفرهنگ ها حضور دارند. رخداد در فوتبال اگرچه با عینیت توپ و زمین و داور مرتبط است اما البته با «وَهم» نیز پیوند دارد. فوتبال نه تنها به طور کل یک رخدادست بلکه درون خود نیز سرشار ازرخدادهاست وهمین پیوند آن با وهم و تخیل است که آن را شورانگیز کرده است.چه بسا تیمی مانند ایران درمقابل یک تیم با سابقه وستاره دار بازنده باشد اما بواسطه «لایی وحید امیری به پیکه» احساس غرور ملی آفریده شود.در این غرور ملی همه شاخص های دیگر درمقایسه کشورها چون قدرت نظامی، رفاه، رشد اقتصادی،قدرت سیاسی و...جای خودرا درتحلیل ها از دست می دهند. فراتر ازاین جام جهانی یک بیناذهنیت بین المللی نیز ایجاد می کند از این جهت جام جهانی فوتبال را می توان جلوه ای از جهانی شدن دانست اما این جهانی شدن با جهانی شدن اقتصادی و فرهنگی مالوف تفاوت دارد. در جهانی شدن مالوف ملیت ها در یک هویت جهانی ذیل سرمایه داری هضم می شوند اما در جام جهانی تیم ها با هویت ملی شان حضور دارند و رقابت می کنند. جام جهانی فوتبال را نمی توان نادیده گرفت بخصوص در کشور ما که فوتبال به عنصری هویتی تبدیل شده است. در عوض باید آن را فهم کرد و تبعات و آثار و دلالت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی اش را مورد تامل قرار داد.برای انباشت این تاملات نیاز به تاسیس یک رشته علمی در این باره هستیم اما چه کنیم که دانشگاه ایرانی مثل همیشه باواقعیات اجتماعی خود پیوند وثیقی ندارد 🌐 @Mahdyar_info