در کلاس‌داری بســيار قوی بود، به موقع می‌خنديد. به موقع جذبه داشت. زنگ‌هاي تفريح را به حياط مدرسه می‌آمد. اکثر ‌در كنارآقاي هادی جمع می‌شدند. اولين نفر به مدرسه می‌آمد و آخرين نفر خارج می‌شد و هميشه در اطرافش پر از دانش‌‌آموز بود. در آن زمان که جريانات سیاسی فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد. فرامــوش نميكنم، تعدادی از بچه‌ها تحت تاثير گروه‌های سیاسی قرار گرفته بودند. يك شب آن‌ها را به مسجد دعوت كرد. با حضور چند تن از دوســتان انقلابی و مســلط به مســائل، جلسه پرسش و پاســخ راه انداخت. آن شب همه سئوالات بچه‌ها جواب داده شد. وقتي جلسه آن شب به پايان رسيد ساعت دو نيمه شب بود! ســال تحصيلي 58-59 آقــاي هادي به عنوان دبير نمونه انتخاب شــد. هر چند سال اول و آخر تدريس او بود. اول مهر 59 حكم اســتخدامي ابراهيم برای منطقــه 12 آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر کلاس برود. درآن سال مشغوليت‌هاي ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسه، فعاليت در کميته، ورزش باســتاني و كشتي، مسجد و مداحی در هيئت و حضور در بسیاری از برنامه‌هاي انقلابی و...که براي انجام هر كدام از آن‌ها به چند نفر احتياج است! 📚 کتاب سلام بر ابراهیم۱