❤️یڪ‌بار‌فاطمه‌را‌گذاشت‌روۍاُپن‌آشپزخانه‌و به‌اوگفت : بپـربغل‌بابا .. وفاطمه‌‌به‌آغوش‌او‌پرید .. بـعد‌به‌من‌نگاه‌کرد‌وگفت : ببین‌فاطمه‌چطوری‌به‌من‌اعتماد‌داشت !.. اوپرید‌ومیدانست‌ڪه‌من‌اورا‌میگیرم .. ـ ـ اگرماهم‌اینطوربه اعتماد‌داشتیم همه‌مشکلاتمان‌حل‌بود .. واقعی‌یعنی‌همین‌ڪه‌بدانیم‌در‌هر شرایطی‌خدا‌مواظب‌ماهست .. ـ [به‌نقل‌از‌همسر‌محترم‌شهید.. @mahman11